پرش به محتوا

برگه:IranDarZamanSasanian.pdf/۴۳۹

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

تا زن حائض نزدیک او نشود، زیرا که پلیدی شیطانی آن زن را موجب بدبختی طفل می‌پنداشتند.[۱] شیطان را به‌وسیله آتش و روشنایی دور می‌کردند خصوصا در سه شب اول تولد طفل و عصاره نبات هوم بطفل می‌دادند و روغن بهاری به او می‌چسبانیدند [۲]. پرستاری از طفل و شیر دادن و در قنداق‌پیچیدنش می‌بایستی مطابق آداب مذهبی بعمل آید[۳]؛ قواعدی نیز برای نخستین سرتراشی طفل مقرر بوده[۴].

تربیت طفل بعهده مادر بود و در صورت احتیاج، پدر خواهر یا دختر بزرگ خود را به تربیت کودک می‌گماشت.[۵] اگر پسری پدر را چنانکه سزاوار شأن اوست حرمت نمی‌گذاشت، قسمتی از ارث پدری او تعلق بمادر می‌گرفت، مشروط بر اینکه مادر بیش از فرزند شایستگی و اهلیت می‌داشت.[۶] تعلیم مذهبی دختر را مادر بعهده می‌گرفت، لکن حق شوهر دادن او به پدر اختصاص داشت[۷] اگر پدر در قید حیات نبود، شخص دیگری اجازه شوهر دادن دختر را داشت.[۸] این حق نخست بمادر تعلق می‌گرفت و اگر مادر مرده بود، متوجه یکی از اعمام یا اخوال دختر می‌شد. دختر خود مستقلا حق اختیار شوی نداشت.[۹] از طرف دیگر پدر یا شخص دیگر، که ولی دختر بشمار می‌رفت، مکلف بود، بمجرد رسیدن بسن بلوغ او را به شوهر دهد، زیرا که منع دختر از توالد گناه عظیمی بشمار می‌آمد.[۱۰]


  1. دینکرد، کتاب ۸، فصل ۳۱، فقره ۲۲-۲۱ (هوسپارم نسک) .
  2. ایضاً، کتاب ۸، فصل ۳۸، فقره ۷-۶ (سکاذم) .
  3. دینکرد کتاب ۸، فصل ۳۵، فقره ۹ (هوسپارم) .
  4. ایضاً، کتاب ۸، فصل ۳۸، فقره ۱۹ (سکاذم).
  5. ایضاً، کتاب ۸، فصل ۳۱، فقره ۱۰-۹ (هوسپارم) .
  6. ایضاً، کتاب ۸، فصل ۴۳، فقره ۱۳ (سکاذم).
  7. ایضاً، کتاب ۸، فصل ۴۳، فقره ۱۰ (سکاذم).
  8. ایضاً، کتاب ۸، فصل ۲۰، فقره ۸۹ (نکاذم).
  9. ایضاً، کتاب ۸، فصل ۴۳؛ فقره ۱۱ (سکاذم).
  10. ایضاً، کتاب ۸، فصل ۴۳، فقره ۲۰ (سکاذم).