پرش به محتوا

برگه:IranDarZamanSasanian.pdf/۳۳۹

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

بسمت دیگر حمله برد. اما خدای آسمان تمام عذاب‌های دولت امپراطوری را بر یک مکان تنگ نازل کرده بود، زیرا که شاه را به خود مطمئن ساخته و بگمان او چنین آورده بود، که همین‌که خود را نشان دهد، محصورین از ترس و بیم تسلیم شده بخشایش خواهند خواست. پس در حالی که مستحفظین سلطنتی همراه او بودند، سواره بطرف دروازه‌های قلعه رفت، ولی چون با کمال اطمینان بقدری نزدیک شده بود، که خطوط چهره او را هم تمیز می‌دادند، تمام تیرها و زوبین‌های قلعه بجانب او متوجه شد و اگر ابری از گرد و غبار او را از نظر تیراندازان مستور نداشته بود، هرآینه از پای درمی‌آمد. بدین‌طریق جانی به‌سلامت برد. فقط جامه او از پیکان تیر پاره شده بود. شاه به‌سلامت جست تا بعد موجب هلاک هزاران نفر شود. پس چنانکه گویی گناهی عظیم مرتکب شده‌ایم، با خشم غضب می‌گفت، که ما چون نسبت به او اهانت کرده‌ایم، فی‌الواقع به فرمانفرمای بسیاری از پادشاهان و اقوام توهین آورده‌ایم و با جدیت بسیار به تهیۀ وسایل تخریب شهر پرداخت. لکن سرداران بزرگ سوگندش دادند، که دست از اقدام پرافتخار خود برندارد و و سایر نجبا با اظهارات دوستانۀ خود او را آرام نمودند. پس تصمیم گرفت، که فردای آن‌روز به مدافعین شهر امر دهد که تسلیم شوند.»

«بدین جهت، سپیده‌دم گرومباتس، پادشاه خیونی‌ها، که با کمال اطمینان مأموریت ابلاغ امر را بعهده گرفته بود، با گروهی از اسواران زورمند به دیوارهای قلعه نزدیک شد، لیکن یک نفر تیرانداز ماهر، همین‌که دانست، به مسافت تیررس رسیده است، منجنیق را بکار انداخت و تیری پرتاب کرد، که از میدان زره و سینۀ پسر گرومباتس، که در کنار پدر سوار اسب بود، گذر کرد. او جوانی بود، که از حیث بالا و زیبایی اندام بر همه همسالانش تفوق داشت. به مرگ او جمله هم‌وطنانش متفرق شدند، لکن چون حس کردند، که نباید جسد او بدست دشمن افتد، اندکی بعد مراجعت نمودند و با فریادهای بلند جماعتی را به برداشتن اسلحه تحریک کردند. بواسطه کمک آنان نبرد سختی درگرفت و تیرها از همه جانب چون تگرگ فرو