پرش به محتوا

برگه:IranDarZamanSasanian.pdf/۱۹۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

در کتاب کارنامگ (۳/۱۳) نام یکتن از ارتیشتاران سالارها (یعنی فرمانده جنگجویان) ذکر شده است. این لقب را در قرن پنجم میلادی یکی از پسران مهرنرسه موسوم به کاردار داشته است[۱] و بعد در زمان کواذ اول سیاوش باین مقام رسیده است. طبری گوید: ارتیشتاران سالار «بالاتر از سپاهبذ و تقریبا هم رتبۀ ارگبذ بوده است». از زمان کواذ اول ببعد این لقب در منابع تاریخی ما دیده نمی‌شود و از قراین چنین برمی‌آید، که ارتیشتاران سالار لقب دیگر ایران سپاهبذ بوده و خسرو اول جانشین کواذ آن منصب و مقام را منسوخ فرمود. هر چند پروکوپیوس گوید، که سیاوش اولین و آخرین شخصی بود، که لقب ارتیشتاران سالار یافت و کواذ بعد از قتل آن شخص عالیمقام عنوان و مقام او را هم لغو و نسخ کرد، اما به گفتۀ او درین باب اعتمادی نتوان داشت، زیرا که قسمت نخستین این خبر یعنی اولیت سیاوش درین مرتبه صحیح نیست، چه پسر مهرنرسه قبل از سیاوش حائز این مقام شده بود، بنابراین قسمت دوم هم قابل اعتماد نتواند بود.

رئیس مستحفظین سلطنتی را پشتیگ‌بان سالار[۲] می‌گفته‌اند. قسمت‌هایی از پیاده نظام (پایگان) به فرماندهی رئیس خود (پایگان‌سالار) در تحت اختیار حکام ایالات بوده و کار امنیه و میرغضب (دژخیم) و غیره را می‌کرده‌اند[۳] و نیز برای محافظت دهات در بعضی از نواحی کشور یک دسته تیرانداز به ریاست یک نفر تیربذ[۴] مأموریت می‌یافته‌اند. در پایتخت سربازان افواج مستحفظ غالبا بسمت دژخیم مجرمین را سیاست می‌کرده‌اند.[۵] آموزگار اسواران (مؤدب اساوره)، که از مأمورین عالی‌رتبه بود، بایستی


  1. طبری، ص ۸۶۹، نلدکه، ص ۱۱۱.
  2. کارنامگ، بخش ۱۰، فقره ۷؛ نلدکه، مقامات بتسن برگر، IV، ص ۶۲-۶۱.
  3. نلدکه، طبری، ص ۴۴۸.
  4. هوفمان، ص ۶۱.
  5. طبری، ص ۱۰۴۳، نلدکه، ص ۳۵۶. در اوایل دوره عباسیان رئیس قراولان خلیفه سمت دژخیم را نیز داشته است. (کرمر، تاریخ تمدن شرق، ج ۱، ص ۱۹۰)