است.[۱] مذاکرات سیاسی تکلیف او بود، حتی میتوانست عند اللزوم فرماندهی هم داشته باشد.[۲] خلاصه کلام آنکه چون مشاور خاص شاهنشاه بود، همه شئون کشور را در دست داشت و در هر باب میتوانست مداخله کند.[۳] قاعده بهترین وزرگفرمذاز بایستی شخص باشد دارای خرد کامل و رفتار بینقص، که در هر باب سرآمد اقران[۴] و جامع خصال حمیده و صاحب احتیاط و تدبیر وافر و دارای عقل نظری و عملی کافی[۵] باشد، تا چون سر و کارش با پادشاهی عیاش و نکوهیده خصال افتد، بتواند وی را براه راست هدایت کند.[۶]
علاوه بر آنچه ذکر شد، منصب وزارت اعظم، که خلفا برقرار کردند و در میان همه دول اسلامی متداول گردید، تقلید مستقیم از منصب وزرگفرمذار ساسانیان بوده است،[۷] از این سبب تحقیقاتی، که دانشمندان عرب در اصول سیاست کردهاند و آنچه در باب مقام و منصب وزیر بزرگ اسلامی گفتهاند، عموما در حق وزرگفرمذار عهد ساسانی معتبر و صحیح است.
ماوردی گوید: وزیر اعظم از حیث قدرت با شخص خلیفه برابر بود و برای اینکه اطاعت خود را نسبت به خلیفه ظاهر کند از اقدامات خود او را مستحضر و آگاه میکرد. خلیفه هم بسهم خود همه کارهای وزیر خود را بازرسی مینمود و اقتدار وزیر اعظم فقط از سه جهت محدود بود. نخست آنکه: وزیر اعظم حق تعیین جانشین خود را نداشت. دوم اینکه: نمیتوانست باستصواب مردمان از کار کناره کند، زیرا که عزل