که نتیجه این کار را به ما اطلاع بدهید." البته دریافت یک چنین نامهای برای من بینهایت توهینآمیز و بیادبانه بود. و نامه را به هویدا نشان دادم و از او مصراً خواستم که از وزارت خارجه بخواهد که وزیر مختار امریکا، که همان راکول کذائی بود، توضیح بخواهند که بچه دلیل به خودشان اجازه دادند که یک چنین دعوتنامهای را برای وزیر کشور ایران بفرستند. و گفتم اگر هم مقامات آمریکائی این کار را زشت نمیدانند و توهین بحساب نمیآورند، من حاضر هستم روی کاغذ تمیزتر و بهتری نامهای برای وزیر بازرگانی آمریکا بگویم سفارت ایران بفرستند و بجای هر روز اقامت در هر شهر ایران بجای پنجاه دلار صد دلار به او بدهم. هر روز هم که با هواپیما سفر میکرد دو برابر بیشتر از آمریکائیها. ولی اگر او را زننده تلقی میکنند بنابراین باید در این مورد هم قبول کنند که کار بسیار زشتی کردند و باید معذرت بخواهند. البته متأسفانه مقامات وزارت خارجه ما آن غرور و استقلال فکری کافی را نداشتند که بصورتی که من مایل بودم در این مورد اقدام بکنند و درست هم نفهمیدم چه چیزی به اطلاع آمریکائیها رساندند. و با تعجب یک بار که با راکول روبرو شدم از من پرسید که درباره این دعوتی که ما از شما کردیم جواب شما چیست؟ گفتم که من به وزارت خارجه گفتهام که به شما اطلاع بدهند و همینطور سربسته به شما میگویم که نامه شما جواب ندارد. و این شخص فوقالعاده از این حرف من ناراحت شد. وقتی که آرمین مایر بعنوان سفیر به ایران آمد البته این واقعه را به او گفته بودند و چندی بعد با تعجب دیدم که وزیر بازرگانی آمریکا یک کارت دعوت به اسم من فرستاده که اگر ممکن است در مراسم افتتاح لابراتوارهای موسسه استاندارد آمریکا در مریلند شرکت بکنم. کاملاً متوجه شدم که مایر این کار را بعنوان جبران آن اشتباه قبلی انجام داده. من واقعاً وقت اینگونه سفرهای تشریفاتی را نداشتم. ولی چون متوجه معنای این دعوت بودم نامهای نوشتم و تشکر کردم که متأسفانه قادر به آمدن نیستم بخاطر برنامههای دیگرم ولی اگر موافقت میکنند خیلی خوشحال میشوم که معاون من که در همان موقع باید سفری به خارج