برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۱۲۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۷)
– ۱۲ –

این مسئله مطرح شد من به اعلیحضرت گفتم که این کار راندمان وزارت کشاورزی را کم خواهد کرد. و بعنوان مثال نمیشود از وزارت کشاورزی توقع داشت که دامپروری بکند در حالیکه مراتع را یک وزارتخانه دیگری اداره میکند، و اعلیحضرت که اصولاً میتوانستند خوب استدلال بکنند در این مورد گفتند که "بله، ما این کار را میکنیم که بی‌جهت این گاوها در مراتع نچرند و مراتع کشور حفظ بشود." البته این استدلال، خیلی ضعیف بود چون پاسخش اینستکه اگر مراتع قرار باشد در آن چرائی رخ ندهد پس اصولاً به چه درد میخورد؟ ولی هدف ایشان چیز دیگری بود و بخاطر آن هدف هم به سر حرف خودشان پافشاری کردند و البته پس از مقدار کمی دفاع از یکپارچه نگهداشتن وزارت کشاورزی بقیه هم ساکت شدند. و پس از آن اعلیحضرت وزیر وقت کشاورزی اسماعیل ریاحی را به سفارت هلند فرستادند. بعبارت دیگر حتی او هم نمیبایست دیگر کاری با کار کشاورزی مملکت داشته باشد. این برداشت ایشان بود در هر موردی که یک اصلاحاتی رخ میداد. ولی اگر کسی در آنجا پیدا میشد که برای خودش میتوانست محبوبیتی ایجاد بکند میبایستی این شخص را بکنار بگذارند. شاید کسان دیگر به شما گفته باشند که از چند سال قبل از دولت علم رسم بود که رادیو اعلام میکرد که فلان نخست‌وزیر به فلان شهرستان رفته و تعداد زیادی مردم به استقبال نخست‌وزیر و وزیران همراه او آمدند و برای اعلیحضرت همایونی ابراز احساسات کردند که تا موقعی که من وارد دولت نشده بودم این حرف برایم بسیار جنبه مسخره و خنده‌آور داشت. چون اگر فرضاً برادر من به شهری برود کسی نمیتواند بگوید که کسی که او را دیده بخاطر او خیلی از من مثلاً به فکر من افتاده و خیلی خوشحالی شده ولی سکوت بکند درباره خود آن شخصی که مورد ملاقات قرار میگیرد. و وزراء هم میبایست خیلی در این مورد مواظب باشند چون اگر احیاناً به یکی از آنها زنده باد گفته میشد فوری باید تصحیح میکردند که زنده باد فقط درباره اعلیحضرت گفته میشود. و این نکته را من موقعی یاد گرفتم که با خود همین سپهبد ریاحی وزیر کشاورزی به بازدید کارخانه چوب‌بری اسالم در گیلان رفته بودیم و آنجا چند نفر