برگه:HezaroYekSokhan.pdf/۴۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۳۹
  1. دو کس مردند و تحسر بردند، یکی آنکه داشت و نخورد و دیگری آنکه توانست و نکرد
  2. دولت اگر پدید آید بدآنچه باید راه نماید
  3. دولتی بهتر از عقل و علم نیست
  4. ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پاشده در اقلیمی نگنجند
  5. دهی آبادان به که صد ده ویران
  6. دیدار دوست راحت حیات است و دوری او زهر ممات
  7. دیدار یار نامتناسب جهنم است
  8. دیده دوستی از دیدن عیب نابینا است
  9. دیر آی و درست آی
  10. دیو آزموده به از مردم ناآزموده
  11. دیوار را موش است و موش را گوش
  12. دیوانه بکار خویش هشیار است
  13. دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش میآید
  14. دیو چون بیرون رود فرشته در آید
  15. دیه بر عاقله است