این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
۳۹
- دو کس مردند و تحسر بردند، یکی آنکه داشت و نخورد و دیگری آنکه توانست و نکرد
- دولت اگر پدید آید بدآنچه باید راه نماید
- دولتی بهتر از عقل و علم نیست
- ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پاشده در اقلیمی نگنجند
- دهی آبادان به که صد ده ویران
- دیدار دوست راحت حیات است و دوری او زهر ممات
- دیدار یار نامتناسب جهنم است
- دیده دوستی از دیدن عیب نابینا است
- دیر آی و درست آی
- دیو آزموده به از مردم ناآزموده
- دیوار را موش است و موش را گوش
- دیوانه بکار خویش هشیار است
- دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش میآید
- دیو چون بیرون رود فرشته در آید
- دیه بر عاقله است