گودالهائیکه ما در آن ساکن هستیم وارد میشود مانند درد آن است و در این گودالها فرو رفتهایم ولی غافلیم و میپنداریم که بالای خاک هستیم همچون کسی که در تگ دریا ساکن باشد و چنین بپندارد که بالای آنست و خورشید و ستارگان دیگر را از وراء آب میبیند و دریا را آسمان میپندارد و چون بسبب ناتوانی و سنگینی خود هرگز نتوانسته است بالا رود و سر را از آب بیرون کند نمیبیند که مسکن آدمیان روی زمین چگونه پاکتر و زیباتر از مأوای اوست و هیچکس هم نیست تا او را آگاه کند. حال ما نیز بدرستی همان است در یکی از گودالهای زمین گرفتاریم و میپنداریم که بالای آن سکنی داریم هوا را به جای آسمان میگیریم و گمان میبریم این همان آسمانیست که ستارگان در آن گردش میکنند و سبب اشتباه ما آنست که سنگینی و ناتوانی مانع است از اینکه بالای هوا رویم و اگر کسی بال داشت و میتوانست پرواز کرده سر را از این هوای غلیظ بیرون کند میدید که در آن مکان شریف چه خبر است چنانکه ماهی چون از آب دریا بیرون آید میبیند که هوای ما چه عالمی دارد و اگر آنکس قوهٔ سیر و تفکر داشته باشد آسمان و روشنائی و زمین حقیقی را درمیباید زیرا این سنگ و خاکی که ما بر آن قدم میگذاریم و اماکنی که در آن مسکن داریم همه فاسد و تباه است آنچه در دریاست بواسطهٔ تندی و شوری نمک تباهی مییابد و بنابراین در آنجا چیزی بکمال نمیرسد و پربها نمیشود فقط غار و سنگ و گل است و چیزی مانند آنها که در اینجا دیده میشود ندارد ولی آنچه در سرای دیگر است از آنچه در اینجا میبینیم بسی والاتر باشد و اگر بخواهید زیبائی آن مکان قدس را درک کنید داستانی برای شما نقل میکنم که شنیدنی است.
سیمیاس گفت از شنیدن آن خرسند خواهیم شد.