برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۲۵۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
–۲۵۲–

اما از آن نیرومندتر و بقای آن درازتر و طاقتش در نگاهداری چیزها بیشتر و خیر را که تنها وسیلهٔ پیوستگی موجودات و محیط بر کل است امری واهی می‌پندارند.

من کمال شوق را داشتم باینکه کسی پیدا شود که آن علت را بمن بیاموزد و من بفرمان او کار کنم اما چون نه خود و نه بوسیلهٔ دیگران نتوانستم این شناسائی را دریابم راه دیگر برای درک مطلوب اختیار نمودم آیا میل داری آنرا هم برای تو بگویم. قیبس گفت صمیمانه میل دارم.

سقراط گفت پس از آنکه بملاحظه و مداقهٔ در چیزها خود را خسته کردم اندیشیدم که مبادا آنچه بر راصدان کسوف عارض میشود بمن برسد که هرگاه در نگاه کردن خورشید احتیاط ننموده آب یا جسم دیگر را حائل آن نسازند کور میشوند منهم ترسیدم که اگر چیزها را با چشم تن بنگرم و برای درک شناخت آنها حواس خود را بکار برم چشم عقلم نابینا شود پس دریافتم که باید بعقل رجوع کرده حقیقت چیزها را بآن وسیله دریابم تمثیلی که برای بیان مطلب اختیار کرده‌ام ممکن است کاملاً درست نباشد زیرا معتقد نیستم بر اینکه هر کس چیزها را بعقل می‌سنجد مانند آنست که از پس حائلی می‌بیند بلکه نگریستن در عوارض اشیاء بیشتر نزدیک باین حال است ولی مقصودم آنست که این راه را اختیار نمودم و از آن زمان بنابراین گذاشتم که بهترین وجوه را قاعده و اساس بگیرم و هم در اسباب و هم در علل آنچه را بهتر می‌یابم حقیقت بدانم و آنچه را با نیکوئی سازگار نبینم خطا و غلط پندارم اما می‌بینم که بیان مرا بخوبی در نمی‌یابی و روشن‌تر باید بگویم.

قیبس گفت نه بخدا بآنچه گفتی درست پی نبردم.