بسم الله الرحمن الرحیم
داستان اوّل در ذکر قباد شهریار است و در ذکر خارکش قباد و دلارام و ذکر خواجه بخت حمال ذکر نموده شد
اَلحَمْدُ لِلّهِ رَبَّ الْعٰالَميٖنْ و الْعٰاقِبَةُ لِلْمُتَقَيٖنَ و لصلواة و السّلام عَلى رَسُوُلِهِ مُحَمّدٍ وَ اٰلِهِ اَجْمَعيْنَ بَعْدُهُ این قصه است از عرب و عجم و کل بلاد اسلام بروایت مختلف امّا براویت امیرالمومنین عباس علیه السلام و الرحمه که او در زمان امیرالمومنین علی علیه السلام و عباس علیه السلام و ابوطالب در زمان حضرت رسالت بناه صلی الله علیه و آله و سلم بودند و بیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم این قصه را از عباس علیهالسلام برسید تقریر چنین کرد که در زمین ایران در شهر مدائن بادشاهی بود که او را شهریار کفتندي شاه عادل و شهنشاه کامل و دادکر رعیت بود و مخالف شکن – چنان دادکر بود کز داد خویش – دُمِ کرک را بسته در پای میش –