این برگ همسنجی شدهاست.
۳۳
باب اول – در سیرت پادشاهان
فیالجمله مقبول نظر سلطان آمد که جمال صورت و کمال معنی داشت. و حکما گفتهاند: توانگری به هنر است، نه به مال. و بزرگی به عقل است نه بسال. ابناه جنس او بر منصب او حسد بردند و به خیانتی متهم کردند و در کشتن او سعی بیفایده نمودند. دشمن چکند چو مهربان باشد دوست.
ملک پرسید موجب خصمی اینان با تو چیست؟ گفت: در سایهٔ دولت خداوندی، همگنان را راضی کردم مگر حسود را که راضی نمیشود الا به زوال نعمت من و اقبال و دولت خداوند
توانم آنکه نیازارم اندرون کسی | حسود را چکن کو، ز خود برنج در است | |||||
بمیر تا برهی ای حسود، کاین رنجی است | که از مشقت آن جز به مرگ نتوان رست |
شوربختان بآرزو خواهند | مقبلان را زوال نعمت و جاه | |||||
گر نبیند به روز شب پره چشم | چشمهٔ آفتاب را چه گناه؟ |