برگه:GolestanNafisi.pdf/۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

منت خدای را، عزّ و جلّ، که طاعتش موجب قربتست و بشکر اندرش مزید نعمت؛ هر نفسی که فرو میرود ممدّ حیاتست و چون برمیآید مفرح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمت شکری واجب.

  از دست و زبان که برآید؟ کز عهده شکرش بدرآید  

اعملوا آلَ داود شُکراً و قلیلِ من عبادیَ الشکور

  بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر بدرگاه خدای آورد  
  ورنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که بجای آورد  

باران رحمت بی‌حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی‌دریغش همه جا کشیده، پردهٔ ناموس بندگان بگناه فاحش ندرد و وظیفهٔ روزی بخطای منکر نبرد.

  ای کریمی که از خزانهٔ غیب گبر و ترسا وظیفه‌خور داری  
  دوستان را کجا کنی محروم؟ تو که با دشمنان نظر داری  

فراش باد صبا را گفته تا فرش زمرّدین بگسترد و دایهٔ ابر بهاری