برگه:Divar.pdf/۱۵۷

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

روبرو گردد
با لبان بستهٔ درها؟
او چرا باید بساید تن
بر در و دیوار هر خانه؟
او چرا باید ز نومیدی
پا نهد در سرزمینی سرد و بیگانه؟!
آه .... ای خورشید
سایه‌ام را از چه از من دور میسازی؟
از تو میپرسم:
تیرگی درد است یا شادی؟
جسم زندانست یا صحرای آزادی؟
ظلمت شب چیست؟
شب،
سایهٔ روح سیاه کیست؟


او چه میگوید؟
او چه میگوید؟
خسته و سرگشته و حیران
میدوم در راه پرسشهای بی‌پایان

«پایان»
۱۵۴