برگه:Divar.pdf/۱۵۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

شب به‌روی جادۂ نمناک
ای بسا من گفته‌ام با خود
«زندگی آیا درون سایه‌هامان رنگ میگیرد؟
یا که ما خود سایه‌های سایه‌های خویشتن هستیم؟»


ای هزاران روح سرگردان،
گرد من لغزیده در امواج تاریکی،
سایهٔ من کو؟
«نور وحشت میدرخشد در بلور بانگ خاموشم»
سایهٔ من کو؟
سایهٔ من کو؟


من نمیخواهم.
سایه‌ام را لحظه‌ای از خود جدا سازم
من نمیخواهم
او بلغزد دور از من روی معبرها
یا بیفتد خسته و سنگین
زیر پای رهگذرها
او چرا باید به راه جستجوی خویش

۱۵۳