برگه:Divar.pdf/۱۴۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

محو شد در جنگل انبوه تاریکی
چون رگ نوری طنین آشنای من
قطره اشگی هم نیفشاند آسمان تار
از نگاه خستهٔ ابری به پای من


من گل پژمرده‌ای هستم
چشمهایم چشمهٔ خشک کویر غم
تشنهٔ یک بوسهٔ خورشید
تشنهٔ یک قطرۂ شبنم

۱۴۲