مردم هم زودتر بپذیرند» .سپس چون از ما نومید شدند خودشان بکار پرداختند .بدینسان که ما هرچه نوشتیم آنان کتابها را گردیده از میان صد حدیث بی معنی یکی را ،که بیش یا کم ، مانندگی به گفته های ما میداشت پیدا کرده به رخ ما میکشیدند.
مثلا ما که در زمینه خرد ،هم با کیشها و هم با صوفیگری و خراباتیگری ،و هم با روانشناسی نوین در چَخِش میبودیم و در برابر همه آنها گفته های خود را با دلیلهای استوار روشن میگردانیدیم ،آنان حدیثی را به رخ ما میکشیدند» :خدا چون خرد را آفرید به او گفت جلو بیا ،آمد .گفت پس برو ،رفت .گفت با تست که کیفر خواهم داد ،با تست که پاداش خواهم داد».
این خود جُستاریست که آیا دین بهر مردم است یا مردم بهر دین میباشند .اگر راستش بخواهیم دین بهر مردم است .دین بهر آنست که آمیغهای زندگانی را به مردم یاد دهد و آنان را از گمراهی بیرون آورد .خدا چنین خواسته است که هر چند گاهی یکبار ،کسی را از میان مردمان برانگیزد و با دست او شاهراهی برای زندگانی به روی مردم بگشاید .دین بهر اینست. ولی در اندیشه شیعیان وارونه این میباشد .در اندیشه آنان مردم بهر دینند .به این معنی که خدا «چهارده معصوم» را آفریده و آنان را بسیار گرامی داشته و این جهان و مردمان را آفریده که آن گرامی داشتگان را بشناسند و جایگاه آنان را در نزد خدا بدانند و برای خشنودی خدا همیشه نامهای آنان را به زبان رانند و درودها فرستند و به روی گورهاشان گنبدهای سیمین و زرین افرازند و از راههای دور بدیدن آن گنبدها روند ،سرگذشتهای آنان را فراموش نساخته همیشه تازه نگهدارند ،با دشمنان ایشان همیشه دشمن باشند و نفرین و دشنام دریغ نگویند و پیداست که به پاداش این کارها در آن جهان به بهشت خواهند رفت و آب کوثر خواهند خورد و هر گناهی که کرده اند به پاس میانجیگری آن گرامیان ،آمرزیده خواهند شد .اینست فهمیده شیعیان.
در زمانهای باستان چون خواستندی از پهلوانانی ارجشناسی نشان دهند ،به یک نمایشی برخاستندی .بدینسان ش رو ،و دسته هایی در پشت سر ،و آن پهلوانان در میانه که یک کاروان بزرگی پدید آوردندی که دسته هایی در پی جا گرفتندی ،و به همان حال با موزیک و سرود به راه افتادندی ،و همگی ستایش آن پهلوانان کردندی ،و بدینسان سراسر شهر را گردیدندی.
در اندیشه شیعه دستگاه آفرش یک چنان نمایشی برای نشان دادن ارج و جایگاه «چهارده معصوم» میباشد. دسته هایی از پیش رو رفته و در میانه آن چهارده تن و بستگان و پیرامونیانشان آمده اند و از پشت سر نیز دسته هایی در کار آمدن و گذشتنند.
در سایه همین باور است که شیعیان زمان آن چهارده تن (صده های نخست اسلام) را بهترین زمانها شناسند و در پندار ایشان زمان هرچه میگذرد بدتر و بی ارجتر میگردد.
در سایه همین باور است که به زمان خود و پیشآمدهای این زمان ارج نگزارند و همه در بند زمان آن چهارده تن و پیشآمدهای آن زمان باشند.