در زمان سلجوقیان ،چون پادشاهان آن خاندان سنی میبودند ،از رواج شیعیگری کاست .سپس در زمان مغول، چون خاندان چنگیز به یک دین پا بسته نمی بودند ،بار دیگر شیعیگری در ایران به رواج افزود و یکی از پادشاهان بزرگ ایشان (سلطان محمد خدابنده) خود شیعی گردید و سکه بنام دوازده امام زد.
پس از بر افتادن مغولان سـربداران که در خراسـان برخاستند و مرعشیان که در مازندران پیدا شدند و قره قویونلویان که به بخش بزرگی از ایران فرمان راندند ،کیش شیعی میداشتند و پیشرفت آنرا در ایران بیشتر گردانیدند .سید محمد مشعشع در خوزستان که دعوی مهدیگری میداشت ،شیعیگری را با باطنیگری در هم آمیخته بدآموزیهای نوی را به میان مردم انداخت.
پس از همگی ،نوبت به شاه اسماعیل رسید که چون برخاست به سنی کشی پرداخته با زور شمشیر ،شیعیگری را به همه جای ایران رسانیده نفرین و دشنام به ابوبکر و عمر و دیگر یاران پیغمبر را پیشه ایرانیان گردانید.
از این زمان شیعیگری کیش رسمی ایران گردید و سیاست کیش و کشور بهم آمیخت .بویژه که این رفتار اسماعیل و سنی کشیهای او ،پادکاری[۱] پیدا کرده سلطان سلیم پادشاه عثمانی هم در کشور خود به شیعه کشی برخاسته چهل هزار تن را ،از بزرگ و کوچک و زن و مرد ،نابود گردانید .سپس از علمای سنی «فتوی» گرفته به جنگ شاه اسماعیل شتافت و در چالدران او را شکسته گریزانید.
از اینجا دشمنی سختی میانه ایران و عثمانی پدید آمد و پادشاهان عثمانی هر زمان که فرصت یافتند به ایران تاختند .سپس در زمان شاه تهماسب (پسر اسماعیل) و سلطان سلیمان (پسر سلیم) نیز جنگها و خونریزیها رفت.
اسماعیل دوم (پسر تهماسب) خواست شیعیگری را از ایران براندازد و یا جلوگیری از نفرین و دشنام کند زمانش فرصت نداده از میان رفت.
پس از وی در زمان سلطان محمد و شاه عباس و شاه صفی بار دیگر جنگهای بسیاری در میانه رفت و این بار عثمانیان از علماشان فتوی گرفته کشتار و تاراج هم میکردند و زنان و دختران را بَرده گرفته و با خود بُرده در بازارهای استانبول و صوفیا و بلگراد می فروختند.
در پایان زمان صفویان ،چون افغانان به شُوند دو تیرگی سنی و شیعی به نافرمانی برخاسته پس از جنگهایی به اسپهان دست یافتند و شیرازه کارهای ایران از هم گسیخت ،عثمانیان باز هم فرصت یافتند و به آذربایجان و کردستان و همدان لشگر آورده چیره شدند و در میانه خونهای بسیاری ریخته گردید.
سپس چون نادر برخاست ،این شاه غیرتمند از یکسو بسر عثمانیان تاخته ایشان را از سراسر خاک ایران بیرون راند و بارها لشگرهای انبوه آنان را از هم پراکند و از یکسو به کندن ریشه کینه و دشمنی کوشیده چنین خواست که شیعیگری را از نفرین و دشنام پیراسته و از باورهای گزافه آمیز پاک گردانیده آنرا یکراهی از راههای «فقهی» وا نماید ،و شیعیان (یا بهتر گویم: جعفریان) را با مالکیان و حنفیان و حنبلیان و شافعیان در یکرده نشاند و میانه آنان مهر و دوستی پدید آورد و در این راه به کوششهای بسیاری برخاسته بارها علمای سنی و شیعی را پهلوی هم
- ↑ پادکار = عکس العمل (ویراینده)