پرش به محتوا

برگه:CharandVaParand.pdf/۷۷

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
علی‌اکبر دهخدا

حق ندارند بتنهایی با هیچ یک از سلاطین خلوت کنند، مگر ما نمی‌دانیم که بر حسب ندرت یک سفیر یا یک وزیـرمختار از طرف شخص امپراطور خویش فقط برای گفتگوهایی که دولتی نباشد می‌تواند پادشاهی را ببیند، مگر می‌شود دیگر بمردم گفت این حرفها بشما نیامده، اگر در واقع حرفهایی که من زدم خارج از حقوق بین دول و ملل است دیگر نگویم و در دهانم را مهر بزنم. هنوز این صحبت تمام نشده بود که جناب سک حسن دله برخاست و گفت تا یادم نرفته بگویم، واقع خبردارید که شب سه‌شنبهٔ ۹ همین ماه اول بابا نه‌نه و سردار میدان توپخانه یعنی صنیع حضرت را ژاندارمها و اجزای نظمیه در خانهٔ حاجی علینقی کاشی‌پز پدرزنش با چادر نماز و شلیطه از زیر کرسی دستگیر کردند، و الان چندروزست در محبس ادارهٔ نظمیه محبوس است این را گفت و هردو از جا بلند شدند هرچه اصرار کردم قدری دیگر تشریف داشته باشید گفتند باید برویم اگر عمری باقی ماند باز شما را می‌بینیم. گفتم آخر اسم شریف آقا را ندانستیم سک حسن دله گفت اگر محرمانه بماند و جایی بروز نکند می‌گویم. گفتم خیر آسوده باش و بگو یواشی تو گوشم گفت «نخود همه آش».

***

از شمارهٔ ۲۱:

ای انسان چقدر تو در خواب غفلتی، ای انسان چقدر کند و پلیدی، از هیچ لفظ پی بمعنی نمی‌بری، از هیچ منطوق درک مفهوم نمی‌کنی، هیچ وقت از گفته‌های پیشینیان عبرت نمی‌گیری، هیچ

۷۵