از نیست چو هست میکنی بیرون آر زین نیستیم بحرمت هستی خویش» آخرین مأخذی که پروفسور ژوکفسکی بدست میدهد تاریخ الفی است و آن مشتمل است بر کلیۀ وقایع تاریخی اسلام از اول هجرت تا سنۀ ۱۰۰۰ و همین است وجه تسمیۀ آن بتاریخ الفی و کتب مذکور را احمد بن نصر الله تتوی سندی بنام اکبر شاه هندی معروف تألیف نموده است، و عین عبارت کتاب مذکور در باب خیام اینست ۱:
«حکیم عمر خیام. وی از پیشوایان حکماء خراسان است [او را]در حکمت قریب بمرتبۀ ابو علی میدانند از تاریخ فاضل محمد شهرزوری معلوم میشود که مولد وی در نیشابور بوده و آباء وی نیز نیشابوری بودهاند بعضی او را از قریۀ شمشاد تابع بلخ دانستهاند و [بعضی]مولدش را در قریۀ بسنک من توابع استراباد الحاصل توطن اکثر اوقات در نیشابور داشته حکیم مزبور بواسطۀ بخل و ضنت در نشر علوم در تصنیف چندان اثری ظاهر نکرد و آنچه از وی شهرت دارد رسالهایست مسمی بمیزان الحکم در بیان یافتن قیمت چیزهای مرصع بدون کندن جواهر از آن و دیگر رسالۀ مسمی بلوازم الأمکنة غرض از آن رساله در یافتن فصول اربعه است و علت اختلاف هوای بلاد و اقالیم، و از اکثر کتب چنین معلوم میشود که وی مذهب تناسخ داشته آوردهاند که در نیشابور مدرسۀ کهنۀ بود از برای عمارت آن خران خشت میکشیدند روزی حکیم در صحن مدرسه با جمعی طلبه راه میرفت یکی از آن خران بهیچ وجه باندرون نمیآمد حکیم چون این حال بدید تبسم کرد و بجانب خر رفته بدیهه گفت
ای رفته و باز آمده بَل هم ۲گشته نامت ز میان نامها گُم گشته ناخن همه جمع آمده و سُم گشته ریش از پس کون درآمده دُم گشته خر داخل شد از حکیم پرسیدند سبب چه بود گفت روحی که تعلق بجسم
کلیات چهار مقاله جلد ۱