پرش به محتوا

برگه:Chahar Maqale.pdf/۲۴۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

آن درین موضع نیست ولی باید این نکته را ناگفته نگذریم که بعقیدۀ غالب مستشرقین اروپا این حکایت اصلی ندارد بلکه مجعول و افسانه است زیرا که تولد نظام الملک در سنۀ ۴۰۸ است و تولد عمر خیام و حسن صباح اگرچه معلوم نیست ولی وفات عمر خیام علی المشهور در سنۀ ۵۱۷ و وفات حسن صباح در سنۀ ۵۱۸ است و اگر عمر خیام و حسن صباح هم سن یا متقارب السن با نظام الملک بودند چنانکه مقتضای این حکایت است بایستی هر یک از حسن صباح و عمر خیام بیشتر از صد سال عمر کرده باشند و این اگرچه عادة محال نیست ولی مستبعد است باز اگر فقط یکی ازین دو نفر یعنی حسن صباح و عمر خیام موضوع این حکایت و صاحب عمر صد و بیست ساله میبود چندان استبعادی نداشت ولی حکایتی که مستلزم این باشد که دو شخص معروف تاریخی که هیچ دلیلی از خارج بر بلوغ ایشان بعمر فوق العاده نداریم هر دو معا قریب صد و بیست سال عمر کرده باشند بعید الوقوع و ضعیف الاحتمال است و الله اعلم بالصواب،

بعد از جامع التواریخ بر حسب ترتیب زمانی در کتاب فردوس التواریخ تألیف مولانا خسرو ابرقوهی در سنۀ ۸۰۸ فصلی در ترجمۀ حال عمر خیام منعقد است و عین عبارت آن این است ۱:

«خیام، و هو عمر بن ابراهیم خیام، فصل در اکثر علوم خاصه در علم نجوم سرآمد زمان خود بود رسائل جهانگیر و اشعار بی‌نظیر دارد، من اشعاره

هر ذره که در روی زمینی بودست خورشید رخی زهره جبینی بودست گرد از رخ نازنین بآزرم فشان کان هم رخ و زلف نازنینی بودست حکایت ابو الحسن البیهقی گوید من بمجلس امام عمر درآمدم در سنۀ خمس

کلیات چهار مقاله جلد ۱