را دیدند آمدند و به من خبر دادند.
خیال میکنم وحشت و دستپاچگی مأموران را وادار کرده است که به این شتابزدگی به این کار اقدام کنند و پیش از آنکه در فکر باز کردن راه دیگری برای خانۀ من باشند مرا دارند صاف و ساده در خانهام محبوس میکنند. من فقط فرصت این را یافتم که دو کلمه به حاکم بنویسم. حاکم خود به منزل من آمد و دستور داد که بناها تا باز کردن در دیگری جهت خانۀ من از گرفتن این در که منحصر بود خودداری نمایند. چون شاهزاده نایبالسلطنه چندان آشنا به وضع اداره کردن امور حکومتی نیست نمیتواند در صدور اوامر نظم را رعایت کند، تا این اواخر معاونت حکومت و وزیر نظام دائمی او بود که در حقیقت همه کارها را اداره میکرد ولی مرگ او که چند هفته قبل رخ داده او را از داشتن چنین معاون کارآمدی محروم ساخته ولی در عوض وزیر نظام میراث هفتگی برای نایبالسلطنه گذاشته است که در مقابل آن مصیبت تسلای خوبی است به خصوص که حضرت والا از پول بدشان نمیآید.
امروز بعد از ظهر من هم در سانی که ساخلوی طهران در دوشانتپه در حضور شاه میداد حاضر بودم و این سان با هیچ شوروشوقی همراه نبود، همه گرفته و محتاط به نظر میرسیدند و شاه هم که در میان سربازان بود همچنان در غمواندوه عمومی شریک به نظر میآمد.
۲ نوامبر = ۲۹ ربیعالاول
شاه تصمیم گرفته است که برای سرکوبی عالمگیر و پیروان او که از شدت تأسف مرتکب فجایعی باور نکردنی شدهاند قشون روانه دارد زیرا که اگر از این طغیان به زودی جلوگیری نشود با حال غلیانی که مردم دارند ممکن است از آن زحمت کلی به وجود آید به خصوص که اخبار واصله از جنوب زیاد خوش نیست مخصوصا در اصفهان که انقلاباتی تازه رخ داده و یکی از تجار معتبر اصفهان در مقابل امر ظلالسلطان که باید توتون و تنباکو را به عمال شرکت تحویل داد هر چه را که از این جنس خریده بود آتش زده است.
امروز به ساعد الدوله امر شد که با پانصد سوار به کلاردشت برود. علاء الدوله هم به