هم بهتر از من میدانید که سرنوشت این اوراق مجانی تبلیغاتی چیست؟ خود من زیر فرشها را با آنها پوشاندهام و میپوشانم. خانه مادر هم همین کار را میکنند. خیلیها هم هستند که آنها را بعطاریها میدهند وما همسایهای داریم که چند تا بچه مدرسهای دارد و هر هفته صدورق از این اوراق هم برای جلد کردن دفتر دستکهای مدرسهشان کافی نیست. وقتی کتابی یا چیزی را مجانی بدست مردم دادید قبل از همه گمان کند که آن کتاب یا آن چیز لابد جفنگ است که مفت میدهند. از قدیم هم گفتهاند که هیچ ارزانی بیعلت نیست و آنوقت نتیجه این کار چه میشود؟ اینکه حتی ژاندارمهای ما هم هنوز نتوانستهاند با این کتابهای مجانی سواد پیدا کنند.
بدلایل فوق مجانی چاپ کردن کتابهای چهار کلاس اول دبستان کاری است عبث و بینتیجه و بوسیله آن هیچ قدم مؤثری در راه اجرای تعلیمات اجباری برداشته نشده است صرف نظر از اینكه یك سرمایه هنگفت دارد بهدر میرد و با این مناسب پیشنهاد میشود که وزارت فرهنگ ازین پس:
اولا) چاپ و فروش کتابهای چهار کلاس اول را آزاد بگذارد. با این طریق که هر سال وزارت فرهنگ متن کتابها را تهیه کند و تجدید و اصلاحات لازم را هر ساله در متن آنها بعمل بیاورد (نه آنچنانکه فعلا چند سالست که دست به ترکیب متن کتابها نخورده) و بعد کار چاپ و و توزیع آنرا به مناقصه بگذارد. هر بنگاه مطبوعاتی غیر مشخصی که کتاب را بهتر و زیباتر و محکمتر و ارزانتر بمعرض فروش گذاشت کتاب را با و بدهد و مثلاً هر کتابی از هر کلاس را بیك بنگاه بدهد تا نه حسادتی در کار باشد و نه کارشکنی و تعللی و نه احساس تبعیضی و گمان میرود که باین طریق هر کتابی بیش از ۱۰ تا ۱۵ ریال در بازار عرضه نشود.
ثانیا) بودجهای را که هر ساله برای چاپ این کتابهای مجانی پخش شونده از هر جا داده میشود وزارت فرهنگ در اختیار بگیرد و با آن طبق نقشهای دقیق هر چه بیشتر دانشسرا بسازد و مدرسه حرفهای و آزمایشگاه و مدرسه نمونه و باز هم دانشسرا و باز هم