را مال خودشان بدانند و ازین دستورهای وزارتی... اما عملا دیدهام که رئیس فلان فرهنك وسط سال بتهران آمده است و حاضر بوده هر کتاب مجانی را به ۱۰ تومان بخرد و پیدا نمیکرده. و خوشمزهتر از همه این است که این مجانی بخش کردن کتاب میان بچههای مردم باعث شده است که شرکت چاپ افست (چاپکننده کتابهای ابتدائی) ارزش سهامش در عرض دو سه سال ۳۰ برابر شود. بله. سی برابر خنده دار نیست؟ و فکر نمیکنید یکجائی ازین معادله خراب باشد؟
از سه چهار سال پیش آمدند و نشستند و گفتند برای كمك به اجرای تعلیمات اجباری تصمیم گرفتند که کتابهای چهار کلاس اول را مجانی بهر شاگرد مدرسهیی بدهند. بسیار خوب. مقداری از بودجه چاپ این کتابها را سازهای خدمات اجتماعی بعهده گرفت تا مثلا کفارهیی داده باشده از پول مظلمهیی که بعنوان لاتار و بخت آزمایی از جیب مردم در میآورد. مقداری را وزارت فرهنك بعهده گرفت و مقداری را هم سازمان برنامه و البته چون چایخانهای برای تهیه چنین سفارش عظیمی در مملکت نبود (چاپخانه مجلس و بانك و ـ دارائی و... خیلیهای دیگر لابد عهد بوقی شده بودند و بکاغذ بازی عادت کرده بودند و لایق نبودند والخ... این استدلال آقایان ) با اعتبار این طرح شرکتی درست شد باسم شرکت است با هزار سهم هزار تومانی که در حدود نصف سرمایهاش پرداخت شده بود و باقیش اعتبار بود و این سرمایه جمعاً یک میلیون تومان میشد. بعد بیا درمیانی امریکائیها و باعتبار این یک میلیون تومان در حدود پنج میلیون تومن ماشین چاپ از آلمان وارد کردند و باین طریق شرکتها میافست راه افتاد تا کتابهای ابتدائی را با تیراژهای عظیم بتواند چاپ کند.
بسیار خوب این کار راهم کردند و حالا این چاپخانه قدرت دارد که در هر سال در حدود ۱۰ - ۱۲ میلیون نسخه کتاب فرهنگی چاپ کند که من آن تعداد عظیمی کتابهای مدارس افغانستان است که امریکائیهایی خواهند ازین راه در حصار نفوذ ناپذیر سیاست خارجی اش