در سراسر ممالک اسلامی حتی پس از اختراع چاپ هم این امکان بوجود نیامده است و اساسیترین نکات در امر تعلیم و تربیت برای ما ایرانیان این است که حتی در قرن بیستم نمیتوانیم از کار کودکان هفت سالهمان در مزارع و کارگاهها بینیاز باشیم. در چنین وضع مالی و اقتصادی که ما داریم حتی شما بیایید و الفبایی سازید که مثل اعداد اصلی ( اصلا هندی) فقط ده حرف داشته باشد و آموختنش کار یك روز باشد. باز فقط کسانی مشتری بازار شما خواهند بود که دستشان بدهانشان میرسد و میتوانند بفرزندشان یا بخودشان اجازه بدهند و چند ساعتی در هر روز یا چند ماهی در هر سال یا چند سالى از یك عمر را یكجا بنشینند و فارغ از فکر نان و آب خانواده درس بخوانند و باسواد بشوند. بازای پنجاه هزار ده و آبادی ما هنوز در تعدادی کمتر از هفت هزار تای آنها دبستان داریم و تازه چه دبستانهایی و با چه معلمهایی و در چه شرایطی از زندگی و معلومات؟[۱]
حالا صرف نظر از این نکات شما بیایید و خط را تغییر بدهید. و بهر صورتی که دلتان میخواهد در خطی از خطوط عالم را که میخواهید بجای این الفیا بگذارید. فقط بیک شرط. بشرط اینکه این آخرین نکته را در نظر داشته باشید. این نکته را که تغییر خط چه در این مملکت و چه هر مملکت دیگری از ممالك عالم همیشه نشانهای بوده است از تحولی در اجتماع و تحولی در شرایط زیستن. تغییر خط همیشه (سمبل) کنایه تغییر شرایط اجتماعی بوده است در همه جای عالم
خط وقتی تغییر کرده است که اساس زندگی ملتی دچار تغییر و تحولی
- ↑ طبق آمار رسمی وزارت فرهنگ در سال تحصیلی ۷- ۱۳۳۶ جمع کل کارکنان فنی آموزشگاههای کشور (آموزگاران - دبیران) ۴۳۵۵۸ نفر بوده. ازین عده فقط ۳۸۸۰ نفر لیسانس داشتهاند. ۹۵۸۲ نفر تصدیق شش ابتدایی داشتهاند - ۷۷۴۰ نفر کارنامه سوم متوسطه ۸۴۸۳ نفر دیپلم دانشسراها را داشتهاند - ۱۲۳۹۲ نفر دیپلم عادی پنجم و ششم متوسطه را و ۱۴۸۱ نیز معلومات قدیمه داشتهاند یعنی هیچ مدرک تحصیلی نداشتهاند. و تنها ۵۹ درصد از این چهل و چند هزار معلم زن و مرد توانستهاند ازدواج کنند.