و به جستجوی علت آن شکستها به پیرامون خویش دقیق شدن و سفر به دور مملکت و حاصلش اور ازان تات نشینهای بلوک زهرا و جزیره خارك». كه بعدها مؤسسه تحقیقات اجتماعی وابسته به دانشکده ادبیات به اعتبار آنها ازم خواست که سلسله نشریاتی را درین زمینه سرپرستی کنم و اینچنین بود که تکنگاری (مونوگرافی) ها شد یکی از رشته کارهایایشان وگر چه پس از نشر پنج تکنگاریایشان را ترك . گفتم چرا که دیدم میخواهند از آن تک نگاریها متاعی بسازند برای عرضه داشت به فرنگی و ناچار هم به معیارهای او. و من اینکاره نبودم. چرا که غرضم از چنان کاری از نوشناختن خویش بود و ارزیابی مجددی از محیط بومی و هم به معیارهای خودی. اما به هر صورت این رشته هنوز هم دنبال میشود.
و همین جوریها بود که آن جوانک مذهبی از خانواده گریخته و از بلبشوی ناشی از جنگ و آن سیاست بازیها سر سالم به در برده متوجه تضاد اصلی بنیادهای سنتی اجتماعی ایرانیهاشد با آنچه به اسم تحول و ترقی- و در واقع به صورت دنباله روی سیاسی و اقتصادی از فرنگ و آمریکا دارد مملکت را به سمت مستعمره بودن میبرد و بدلش میکند به مصرفکننده تنهای کمپانیها وچه بیاراده هم. و هم اینها بود که شد محرك « غرب زدگی » - سال ۱۳۴۱ - که پیش از آن در « سه مقاله دیگر » تمرینش را کرده بودم. «مدیر مدرسه» را پیش ازینها چاپ کرده بودم -۱۳۲۷- حاصلاندیشههای خصوصی و برداشتهای سریع عاطفی از حوزه بسیار كوچك اما بسیار مؤثر فرهنگ و مدرسه. اما با اشارات
صریح به اوضاع کلی زمانه و حسین نوع مسائل استقلال شکن