این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
جوری نذر ما نکردهاند. کاسهای زیر این نیمکاسه است. آنقدر هول نزن خیر نمیبینیها!
اما لاشخور اولی گوشش بدهکار نبود همچنانکه لاشخور دومی او را میپایید تا در منقار و چنگالش توان بود درید و کند و خورد و همچه که به تفنن سراغ چشمها رفت تا خستگی منقار خود را بگیرد چیزی در درونش بهم آشفت و سرش گیج خورد و کنار لاشه افتاد. اول لرزید و بعد گردن افراشت و چنگالها را دراز کرد تا آشوب را از درون خود براند. اما همچنان که بود برجای سرد شد لاشخور پیر سری جنباند و در دل گفت:
-بیاه! تاتو باشی دیگر سرتفی نکنی. حالا كو تا یك همدم دیگر پیدا کنم توی این بر بیابان با این لاشهها که دیگر بوی لاشه راهم نمیدهند.
و پرکشید و به زحمت برخاست و رفت سراغ انارها که بیرون دخمه در هر قدم ترکیده افتاده بود و خونابه فرمزرنگی از کنار دهان هر کدام
میتراوید.
۸۷