بود بنابراین هر کس دارای اسمی خواهد بود مرکب از نام خانوادگی و نام شخصی مثلا (ایرج کاوس) بر فرض این که ایرج نام شخصی و کاوس نام خانوادگی باشد
اشخاصی که از نسل واحد هستند میتوانند برای خود اسم خانوادگی واحد انتخاب کنند و برعکس اولاد یا احفاد یک رئیس خانواده که در تحت کفایت هستند میتوانند اگر بخواهند اسم خانوادگی علی حده برای خود انتخاب نمایند
تبصره: اسامی خانوادگی پس از ثبت در دفتر سجل احوال هر محل مخصوص اشخاصی است که به نام آنها ثبت شده است و دیگری حق اختیار آن اسم را در آن محل ندارد
نایب رئیس ـ آقای یاسائی
(اجازه)
یاسائی بنده در سابق هم عرض کرده بودم که باید اشخاص را منع کنیم از انتخاب یک اسامی که مخصوص مشاهیر و بزرگانست و اگر هم انتخاب میکنند با یک قیدی باشد و آن قید یاء نسبت است.
مثلا اگر کسی بخواهد اسم فامیلی خودش را بگذارد کاووس منتسب بکاووس بکند و بگوید کاووسی یا اگر کسی اسم خودش را بگذارد سعدی بنده مخالفم و اینطور میشود که یک کسی اسم خودش را بگذارد محمد و اسم فامیلش را هم مصطفی بگذارد و باو گفته میشود محمد مصطفی. این بعقیده بنده صحیح نیست یا اسمش علی است اسم فامیلش را هم بگذارد مرتضی و بگوید علی مرتضی.
این غلطست و بایستی اسامی حکما و انبیا و عرفا را حفظ کرد ولی اگر کسی میخواهد خودش را منتسب کند بوسیله یاء نسبت این ضرر ندارد و بنده موافقم والا به طور مطلق مخالفم و مجدداً هم عرض میکنم که هر کس میخواهد نام شعرا و حکما و عرفا و فلاسفه را انتخاب کند برای فامیل خود بایستی با یاء نسبت باشد دیگر بسته است به نظر آقایان
نایب رئیس ـ آقای شیروانی
(اجازه)
شیروانی ـ بنده این ایراد آقای یاسائی را نمیدانم از چه نقطهنظر است این که میفرمائید اسامی اشخاص بزرک را باید حفظ کرد و ایراد میفرمائید عرض میکنم الان هم عین این ایرادات را که فرمودند در تمام مملکت موجود است مثل علی اکبر حسنعلی.
یاسائی ـ اینها اسمست
شیروانی ـ چه فرق میکند یک وقت شخص بواسطه اسم معرفی میشود و یک وقت بواسطه نام فامیلی تشخیص میشود و دولت هم میخواهد اشخاص را در تحت یک نام فامیلی در بیاورد چون در تمام دنیا به جای اسم شخصی اسم فامیلی گفته میشود اگر این ایرادی که میفرمایند در تحت یک نظریهایست که بنده ملتفت نمیشوم اسامی اشخاص بزرک را هم که میفرمایند.
اشخاص بزرک از اسمشان بزرک نشدهاند خودشان بزرک بودهاند سعدی اگر هزار نفر دو هزار نفر هم در دنیا اسم خود را سعدی بگذارند جای او را نمیگیرند بنده اگر اسم خودم را سعدی بگذارم ممکنست خود را مفتخر کنم بوسیله او ولی سعدی را کوچک نمیکنم ایرادات آقای یاسائی وارد نباشد
نایب رئیس ـ پیشنهاد آقای دامغانی قرائت میشود
(به شرح ذیل قرائت شد)
بنده پیشنهاد میکنم تبصره دوم راجع به ماده چهار ـ اشخاصی که اسم خانوادگی خود را از اسامی یا القاب نوابغ ملی یا مملکی اتخاذ میکند با یای نسبت باشد.
نایب رئیس ـ بفرمائید
شریعتمدار دامغانی ـ گمان میکنم توضیح این مسأله را آقای یاسائی به قدر کفایت دادند و این هم که آقای شیروانی فرمودند انسان مفتخر میشود که اسم اشخاص بزرک را اختیار کند.
بنده عرض میکنم افتخار اینست که ما خودمان را منتسب ببزرگان کنیم والا به طور مطلق بعقیده بنده باشخاص بزرک توهین خواهد شد و البته حفظ و احترام نوابع ملی یا دیانتی لازم است
مثلا همانطور که مثل زدند علی مرتضی اگر کسی اسمش علیست نام فامیلش را مرتضی اتخاد کند این احترام اشخاص بزرک میکاهد یا مثلا اگر کسی اسمش احمد باشد لقبش را هم بخواهد اعلیحضرت بگذارد آنوقت تکلیف چیست؟ احمد علیحضرت؟
بنده تصور میکنم از نقطهنظر این که باید رعایت احترام ملی را کرد بزرگترین افتخار این است که ما خودمان را نسبت بدهیم باشخاص بزرک.
بنابراین بنده پیشنهاد کردم اگر کسی اسم فامیلش با اسم یکی از بزرگان و مشاهیر مملکتی یا دیانتی مصادف شد و بخواهد لقب آنشخص را سجل احوال خود قرار بدهد باید با یاء نسبت ذکر کند.
مخبرـ آقای شریعتمدار درینجا یک اشتباهی فرمودند میفرمایند یاء نسبت نسبت در صورتی که خیلی اسامی هست که یاء نسبت دارد.
سعدی خودش یاء نسبت دارد آنوقت اگر یاء خودش را حذف کنیم و یاء نسبت بیاوریم باز میشود سعدی یا فردوسی.
اینها را چکار کنیم و از این گذشته اینها یک چیزهائی نیست که بر خذف قوانین شرعی و عرفی باشد و بنابرین. این قید لزومی ندارد.
نایب رئیس ـ رأی میگیریم به پیشنهاد آقای دامغانی.
کسانی که موافقند قیام فرمایند.
(عده قلیلی قیام نمودند)
نایب رئیس ـ تصویب نشد.
رأی میگیریم به ماده چهارم آقایانی که موافقند قیام فرمایند.
(اکثر برخاستند)
نایب رئیس ـ تصویب شد. ماده نهم.
(به شرح ذیل خوانده شد)
ماده نه ـ از تاریخ تأسیس سجل احوال در هر محل پدر و در غیاب او مادر در مورد تولد و شوهر در مورد ازدواج و طلاق باید منتهی در ظرف دو روز از تاریخ وقوع تولد یا ازدواج یا طلاق را با شهادت دو نفر به مأمور سجل احوال اطلاع بدهند.
نایب رئیس ـ آقای دکتر آقایان
(اجازه)
دکتر آقایان ـ بنده این ماده را ناقص میدانم و همین طور مطلق نوشتن با شهادت دو نفر به مأمور سجل احوال اطلاع بدهند کفایت نمیکند.
آقایان نمایندگان محترم میدانند که بعد از آن که کسی با شهادت دو نفر یک تولدی یا یک ازدواجی یا یک طلاقی را به ثبت سجل احوال رساند.
این یک مسالهایست قطعی و کمال قوهٔ قانونی را دارد در صورتی که این یک امر فوقالعادهایست.
بنابراین آن شهودی که شهادت میدهند.
بایستی مأمور سجل احوال آنها را شخصًا بشناسد و در موقعی که ثبت میکند بنویسد شهود فلانی و فلانکس بودند و شخصًا پیش من موثق بودند.
همان طوری که در تمام ممالک دنیا وقتی که یک نفر میآید ورقهٔ هویت بگیرد مأمور سجل احوال قید میکند با شهادت این شهود معرفی شدند.
ـ ماده یازده با یک جمله که در طبع این ورقه حذف شده و وقتی که خوانده شد بنده عرض میکنم و آقایان مینویسند بنده عرض میکنم البته نظریه آقا را تأمین خواهد کرد.
ولی مأمور سجل احوال نمیتواند دو نفر شاهد را توثیق کند یا بگوید اینها عادل هستند و بعلاوه در ماده یازدهم گفته شده است که دو نفر شهادت بدهند و عقدنامه یا طلاقنامه هم ضبط شود و باید این طور نوشته شود
«سوادی از عقدنامه یا طلاقنامه را که مطابقت سواد با اصل از طرف مجری صیغه تصدیق شده باشد مأمور سجل احوال گرفته ضبط مینماید»
در این صورت آن احتمالاتی که آقایانی میدهند مرتفع خواهد شد.
نایب رئیس ـ آقای آقا سید یعقوب
(اجازه)
آقا سید یعقوب ـ عرضی ندارم.
نایب رئیس ـ پیشنهادی از طرف آقای سلطانالعلما رسیده است قرائت میشود.
(به شرح ذیل قرائت شد)
بنده پیشنهاد میکنم ماده نه باینطریق اصلاح شود:
ماده نه ـ از این تاریخ پدر در صورت موجود بودن و مادر در صورت فوت پدر مکلفست ولادت را منتهی در ظرف ده روز بمأمور سجل احوال محل اقامت خود با شهادت دو نفر اطلاع دهند
و نیز ازدواجکننده و طلاقدهنده مکلفست منتهی در ظرف ده روز بمأمور سجل احوال محل اقامت خود اطلاع دهند تبصره عینًا باقی باشد
نایب رئیس ـ آقای سلطانالعلماء
(اجازه)
سلطانالماء (در محل نطق) ـ بنده برای اینکه عرایضم را درست بتوانم عرض کنم
چون آنجا ـ (اشاره بصندلی خود) چندان فهمیده نمیشود آمدم اینجا نه این که بخواهم زیاد حرف بزنم:
چهار چیز است که بمأمور سجل احوال باید اطلاع داد. یکی ولادتست یکی فوتست، یکی طلاق است و یکی ازدواج
غالبًا دیده میشود که پسرها با پدرها اصلا در یکجا نیستند
پدر در مرکز است پسر مأموریت دارد در آنجا یک ازدواجی میکند یا طلاق میدهد.
رئیس خانواده اصلا مطلع نمیشود یا اینکه ممکنست که یک موانعی داشته باشد که نتواند اطلاع بدهد
و یا اینکه با هم مخالفتی داشته باشند که آن شخص اطلاع بپدر یا رئیس خانواده ندهد
و اینجا یک زحمتی ایجاد میشود که ما بخواهیم رئیس خانواده را مکلف کنیم که حتمًا باید طلاق یا ازدواج را اطلاع بدهد.
و عقیدهٔ بنده اینست که خود آن طلاق دهنده یا ازدواجکننده مستقیمًا بمأمور سجل احوال اطلاع بدهند دیگر لازم نیست رئیس خانواده اطلاع بدهد و موضوع فوت هم چون غسال را مأمور کردهاند اطلاع بدهد کافی است دیگر لازم نیست رئیس خانواده در موقع فوت اطلاع بدهد
و در مسأله ولادت هم پدر کافیست اطلاع بدهد اگر باشد و اگر نبود مادر اطلاع میدهد.
چون در تبصره نوشته شده است که قیم شرعی در صورتیکه پدر و مادر یا رئیس خانواده خانواده نباشد قیم اطلاع میدهد او را هم تأمین میکند
بعقیده بنده این قدر تکلیف روی رئیس خانواده آوردن در صورتی که ممکن است رئیس خانواده هیچ اصلا اطلاع پیدا نکند مورد ندارد.
مخبر - معلوم میشود آقای سلطانالعلما راپورت جدید را نخواندهاند در این راپورت جدید ابداً تکلیفی متوجه رئیس خانواده نیست. شوهر وقتی که زن گرفت اطلاع میدهد زنش هم که زایید اطلاع میدهد در موقع مردن هم یک تکلیفی غسال دارد که به جای خود محفوظ است یک تکلیفی هم کسان میت دارند که خود آنها اطلاع میدهند و بالاخره هیچ یک از این محظوراتی که فرمودید وارد نیست تا این که ما بتوانیم مادهاس که پیشبینی فرموده بودید قبول کنیم
سلطانالعلما - پس مسترد میکنم
معاون وزارت داخله - یک اصلاحی برای این که هویت شهود ثابت شده باشد عیبی ندارد بشود بنابراین بنده پیشنهاد میکنم بعد از کلمه (دو نفر) نوشته شود که هویت آنها از طرف نظمیه یا کدخدای محل یا حکومت تصدیق شده باشد خوب است این عبارت را اضافه فرمایند که جلوگیری از بعضی اختلافات بشود.
مخبر - آقایان اگر میخواهند اصلاح بفرمایند این عبارتی را که اصلاح شده است بنده میخوانم اصلاح فرمایند. به شهادت دو نفر که هویت آنها از طرف نظمیه یا حکومت یا کدخدای محل تصدیق شده باشد
بعضی از نمایندگان - مخالفیم
نایب رئیس - چون مذاکرات در این ماده کافی شده است آقایان اگر مخالفتی دارند باید پیشنهاد کنید.
پیشنهادی از آقای تهرانی رسیده است قرائت میشود (به شرح ذیل قرائت شد)
این بنده پیشنهاد مینمایم که ازدواج تبدیل به نکاح شود.
آقا شیخ محمدعلی تهرانی - اینها با همدیگر متناسب نیستند غرض از این که در سجل احوال ازدواج مینویسد اولاد است و در مسئله متعه بعضیها قاعده الولدللفراش را رد میکنند و اینجا ازدواج به طریق مطلق صحت ندارد. ازدواج ازدواج نکاحی است نه متعه و ازدواج به طریق مطلق اسباب زحمت میشود.
مخبر - طرز جدیدی آقای تهرانی پیشنهاد فرمودند ممکن است یک کسی زن عقدی داشته باشند ولی اولاد نداشته باشد یا متعه داشته باشد و اولاد داشته باشد علیایحال لفظ ازدواج شامل هر دو میشود و ازدواج بهتر است
نایب رئیس - رأی میگیریم به پیشنهاد آقای تهرانی آقایانی که تصویب میکنند قیام فرمایند
(عده قلیلی قیام نمودند)
نایب رئیس - تصویب نشد به پیشنهاد آقای وکیلالملک (به شرح ذیل خوانده شد)
پیشنهاد میکنم ماده به ترتیبی که طبع و توزیع شده مطرح و رأی گرفته شود
وکیلالملک - این اصلاحی که آقای معاون فرمودند یک اشکالی دارد چون میفرمایند حکومت یا نظمیه تصدیق او را کرده باشند اولاً ورقه سجل احوال هویت شخص را ثابت میکند و هر جا که دفتر سجل احوال باز شد و اوراق را گرفته به آن ترتیبی که قانون پیشبینی کرده همان هویت شخص است به علاوه در دهات فرض کنید یک نفر از کجا حاکم را پیدا کند از کجا رئیس نظمیه را پیدا کند و این ایراد را که بنده عرض میکنم برای این است که تصور میکنم تولید زحمتی بشود و به عقیده بنده همان ترتیب سابق آسانتر و بهتر است
معاون وزارت داخله - این که فرمودند ورقه هویت دارند لابد مقصودشان شهود بود ممکن است اول اجرای قانون سجل احوال باشد و هنوز شاید ورقه هویت نگرفته باشد و ثانیاً چون امر سجل احوال و هویت خیلی مهم و مؤثر است در تمام اجتماعی اگر یک دقتی بشود به نظر بنده زائد نیست و بلکه احتیاط این است که این دقت بشود
نایب رئیس - رأی میگیریم به پیشنهاد آقای وکیلالملک که نسبت به ماده طبع شده رأی گرفته شود آقایان موافقین قیام فرمایند. (عده قلیلی قیام نمودند)
نایب رئیس - تصویب نشد. پیشنهاد آقای دکتر آقایان. (به شرح ذیل قرائت شد)
بنده پیشنهاد میکنم که بعد از لفظ (با شهادت دو نفر) افزوده بشود (که در نزد مأمور سجل احوال معروف باشند)
دکتر آقایان - اینجا یک سوءتفاهمی شده ورقه هویت همان طوری که آقا فرمودند تنها دلیل بر معروفیت و معرفی نیست ورقه هویت که در آن نوشته شده است مثلاً حسن پسر محمد این ورقه ممکن است متعلق به آقا باشد و به دست بنده آمده باشد مخصوصاً این اواخر در دنیا روی ورقه هویت عکس طرف را میچسبانند ما که نمیتوانیم این را معمول داریم برای این که عکاس در همه جا نداریم آن طوری هم که آقای منصورالملک پیشنهاد فرمودند تصدیق کدخدا یا رئیس نظمیه این هم زحمت و اشکال پیدا میکند حفظ انتظام سجل احوال با مأموری است که مأموریت این کار را میکند این وظائف خاص او است همان طوری که در تمام مملکتها این امر اداره میشود اینجا هم باید مأمور سجل احوال این امر را اداره کند او مسئول است شهودی را که پیش او معرفی میکنند اگر خودش میشناسد فبها و اگر نمیشناسد باید تمام ترتیبات قانونی را فراهم کند تا بالاخره بتواند قید کند که این دو نفر پیش من اعتراف کردند و من اقرار و تصدیق میکنم و اینها را شخصاً میشناسم.
معاون وزارت داخله - این که گفتند مأمور سجل احوال خودش همه جا مراقب این مطلب باشد و تصدیق کند تصور میکنم این نکته را در نظر نگرفتند که ما در همه جا مأمور سجل احوال مخصوص نداریم کار سجل احوال رجوع میشود به نظمیهها و به حکومت و در اغلب جاها هم که مرکز بلوکات قصبه است در قصبات یک نایبالحکومه دارد که خودش تنها است و اجزایی ندارد که یک نفر از آنها را مأمور سجل احوال کند و همه مردم را بشناسد بنابراین تصور میکنم همینقدر که قید کنیم حکومت محل یا نظمیه محل یا کدخدا خود اینها مأمور سجل احوال هستند دیگر لازم نیست قید کنیم یا تصدیق مأمور سجل احوال
نایب رئیس - آقای روحی (اجازه)
روحی - بنده با این پیشنهاد مخالفم اگر موقع است عرض کنم
نایب رئیس - بفرمایید
روحی - پیشنهاد ایشان برای مردم اسباب زحمت و اشکال میشود به جهت این که من از کجا بروم دو نفر پیدا کنم که آن مأمور آنها را بشناسد من الان در یک ده وارد شدهام و غریب هستم چطور دو نفر را پیدا کنم که شهادت بدهند و به علاوه سجل احوال است و بنده همه اینها را برای مردم عسر و حرج میدانم و تمنا میکنم آقا هم پیشنهاد خودشان را مسترد بفرمایند
وزیر فوائد عامه - بنده اجازه میخواهم چند کلمه در این باب عرض کنم چون میبینم نسبت به پیشنهاد آقای منصورالملک که پیشنهاد خوبی است آقایان چندان توجه نمیکنند و آقای روحی میزان مبالغه را به جایی میرسانند که میفرمایند تازه وارد شدم و نمیدانم شاهد از کجا بیاورم این قضیه یا از نقطهنظر ازدواج است یا تولد یا طلاق و آقا که وارد ده شدهاند محتاج به هیچ یک از آنها نیستند و در عین حال پیشنهاد آقای دکتر آقایان هم عملی شدنش مشکل است زیرا مأمور سجل احوال مکلف نیست شناسایی به حال تمام مردم داشته باشد ممکن است یک اشخاصی در آن محل باشد که مأمور آنها را نشناسد و در مقابل مجبور است وظیفه خود را هم اجرا کند
پس یگانه راه این است که شهادت دو نفر شاهد را قبول کند و در این حال هم نباید فراموش کرد که قانون سجل احوال به قدری مهم است که ممکن است بالاخره با دادن شهادت ناحق خیلی اثرات مهم پیدا کند مثلاً نسبت به ارث و دارایی و ثبت کردن اسامی اولاد اشخاص لذا شرط کردن این که هویت دو نفر شاهد را نظمیه یا حاکم یا کدخدای محل تصدیق کند این به عقیده بنده یکی از شرایط حتمی است که نباید موکول به نظامنامه کرد بلکه باید در خود قانون تصریح کرد برای این که از خیلی مشکلاتی که ممکن است در آتیه پیش بیاید جلوگیری میشود بعضی از آقایان میفرمایند اگر ما این شرط را نسبت به دو نفرشان ملحوظ کنیم اسباب زحمت مردم خواهد شد. درست است راست است ولی باید قانون طوری وضع شود که هر آدم ناشناسی نتواند شهادت دروغ بدهد.
وکیل باید ایجاد راههای نافعی بکند همان طور که آقایان این اشکالات را در نظر میآورند باید در نظر داشته باشند که چه مشکلاتی خیلی شدیدتری به واسطه شهادت ناحق دو نفری که هویت آنها معلوم نشده باشد ممکن است پیش بیاید.
نایب رئیس - عده برای رأی کافی نیست پیشنهاد ختم جلسه هم شده است یک پیشنهادی هم راجع به جلسات شده ولی چون عده کافی نیست البته نمیتوان رأی گرفت آقای تدین (اجازه)
تدین - بنده راجع به تعیین جلسه آتیه عرض میکنم که شب پنجشنبه را نمیشود جلسه قرار داد چون شب سیزده است و بنابراین اگر آقایان موافق باشند ممکن است موکول کنیم به شب یکشنبه
جمعی از نمایندگان - صحیح است
نایب رئیس - جلسه آتیه شب یکشنبه دستور انتخاب هییت رئیسه (مجلس تقریباً شش ساعت از شب گذشته ختم شد)
نایب رئیس مجلس شورای ملی - سهامالسلطان
رئیس مجلس شورای ملی - مؤتمنالملک
منشی - اقبالالممالک
منشی - معظمالسلطان