متوجه قندهار شود او را بکشند و راهها را به نحوی سپرده و بند نمود که هیچکس نتوانست این خبر را باطراف رسانید و شب و روز تاخته هیچ جا آرام نگرفت تا آنکه شب سیم ربعی از شب گذشته خود را بقندهار رسانید و پیشتر دو کس را فرستاد تا خبر نمایند که خان رسید.
مردم قلعه چون از دور ایشیکآقاسیان مندیل بسر و کتلها و شاطران و مشعلچیان را به هیئت سواری گرگین خان دیدند یقین کردند که گرگین خان خواهد بود، وقتی دروازه را گشودند امیر اویس بتعجیل تمام بیتوقف خود را به اندرون دروازه انداخت و کشیکچیان و دروازهبانان را به زیر تیغ گرفتند و قلیلی از سپاه که در شهر مانده بودند اکثر در خواب و بعضی نیمخواب حیرت و بهت آنها را در ربوده و تمام قلعه مسخر شد، هر که دست برآورد کشته گردید و کشیکچیان بر همۀ خانههای سرداران فرستاد آنچه متعلقان گرگین خان بودند همه را حبس و قید نمود و جمیع اموال و اسباب و کارخانجات و نقد گرگین خان را ضبط نمود و بتصرف درآورد و در قلعه را محکم بست و باطراف و جوانب نزد قبایل افاغنه و غیر آنها هر که را گمان معاونتی داشت به وعدههای جمیل و امیدواریها به نزد خود طلبید و چون این خبر به لشکر الکسندل میرزا رسید آنچه افاغنه همراه او بودند از توابع امیر اویس فرار نموده ملحق به فرقۀ کاکری شده باتفاق آنها نزد امیر اویس آمدند و الکساندل میرزا با سپاه قزلباش بتعجیل تمام متوجه قندهار گردید که شاید قلعه را بتدبیری بدست آرد، چون بحوالی قلعه رسید در قلعه را مسدود و دست تصرف خود را از گرفتن آن قلعه کوتاه دید لاجرم بیرون قلعه فرودآمد و پیش از آمدن الکسندل میرزا امیر اویس چون توابع و لواحق گرگین خان را با نعش او از ده شیخ همراه خود بقندهار آورده بود به الکسندل میرزا از روی مکر پیغام فرستاد که من این کار را بسر خود نکردهام بلکه وقتی که در اصفهان بودم امرای پادشاهی مرا نوید حکومت قندهار بشرط قتل گرگین خان داده بودند الحال من منتظر ورود فرمان ایالت قندهارم و آن عنقریب