پرش به محتوا

برگه:مجمع التواریخ میرزا محمدخلیل.pdf/۱۵۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

نظر به آنکه در وهلۀ اول احمد خان درانی بظاهر بلدۀ طیبۀ مشهد مقدس آمده از صولت رضوی تسلط شهر مقدس تیسیر نیافته به ناکام مراجعت بهرات نمود امیر علم خان بمشهد مقدس آمده از آنجا به کلات رفت و بعد از وقوع جدال و قتال لا تعد و لا تحصی فیما بین امیر علم خان و یوسف علیخان جلایر بالأخره امیر علم خان مسلط و یوسف علیخان مغلوب شد و او را با برادرش زال خان و غیرهم با متعلقاتش بدست آورده مراجعت بمشهد مقدس نموده بدر دولت‌سرای نواب اقدس آورده بحضور عرض نمود که دشمنان آن حضرت را این غلام جان نثار با اهل و عیال گرفته حاضر ساخته بهر نوع سیاست که فرمایند او را با متعلقاتش این غلام فدوی به سزا رساند و اگر حکم شود شاه‌رخ میرزای بی‌مروت را که بندگان اقدس بجهت اذیت چشم او کمال بی‌التفاتی بما غلامان بظهور رسانیده بودند و او در عوض آنچه کرد بر خدا و خلق ظاهر است آورده در دولت‌سرا بقتل رسانیم که عبرة للناظرین گردد تا بعد از این شخص دیگر با محسن و بزرگ و صلۀ رحم خود چنین سلوک ننماید و یک نفر از شهزادگان را مأذون نموده و بما غلامان تسلیم فرمایند که بنیابت بندگان متوجه انصرام مهام سلطنت ایران گردد.

بعد از مستدعیات او خان عالیشان را بحضور طلبیده بعد از اظهار تحسینات و ظهور توجهات فرمودند که فی‌الواقع آنچه شما لازمۀ نجابت در عرق اویماقیت و نمک حلالی بوده بیش از حد و احصا به منصۀ ظهور رسانیدنید که گنجایش استکتاب در کتب تواریخ و سیر ندارد لکن تقدیر را چه تدبیر بمصداق کلام معجز نظام لیث بنی هاشم علیه السلام که اذا جاء القضاء عمی البصر و بمفاد منطوقۀ یفعل اللّه ما یشاء و یحکم ما یرید و بقول شاعر،


او هم گله‌جو نشد نکو شد که نشد لب بیهده‌گو نشد نکو شد که نشد منت‌کش دهر می‌نشد آخر کار کاری که نکو نشد نکو شد که نشد تسلیم و رضا را که شیوۀ مرضیۀ اجداد عالیمقام خود است مرعی و اختیار نمود،