پرش به محتوا

برگه:مجمع التواریخ میرزا محمدخلیل.pdf/۱۴۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

نظر به اینکه قرابت قریبه بامیر علم خان داشت بندگان اقدس حکم بتشییع جنازۀ او فرمودند، امیر علم خان وکیل الدولة و احمد خان قورچی‌باشی و غیرۀ امرا از حضور برآمدند، چون بکریاس پادشاهی رسیدند امیر علم خان مراجعت نموده در خلوت بعرض رسانید که این غلام بعد از ترخص از حضور بکریاس جلالت اساس رسیده دید که در میدان دولتخانه که باصطلاح هند جلوخان باشد بقدر دو هزار سوار جلایر مستعد ایستاده‌اند، از یوسف علیخان جلایر حاکم مشهد مقدس پرسیدم که این سواران بچه تقریب ایستاده‌اند ظاهر نمود که سابق رقم بجهت کهنه نوکر اویماق۱ جلایر بنام برادرم زال خان عز صدور دریافته بود الحال زال خان بموجب حکم اقدس اویماق جلایر را همراه آورده بجهت سان آمده ایستاده شده‌اند. در بین مکالمات کمال تشویش و تزلزل از احوال او غلام تفرس نمود لهذا متفکر شده عرض می‌نماید که اگر یوسف علیخان آمده استدعای دیدن سان دستۀ جلایر نماید ارشاد شود که امروز بندگان ما دیدن سان را موقوف به فردا فرمودیم خود حرکت فرموده در مکان خلوت تشریف ببرند، نظر به اینکه امروز حکم اقدس بجهت تشییع جنازۀ امیر مهراب خان بما صادر شده موقوف فرمودن حکم مناسب نیست، فردا ما غلامان در حضور حاضر شده تقید و صیانت نموده و اگر در بین سان مردم ارادۀ نمک‌به‌حرامی در ضمیر داشته باشند و حرکت ناهنجاری از ایشان بوقوع رسد به سزای عمل خود خواهند رسید.

این مراتب را عرض نموده از حضور حضرت شاهی رخصت شده ره‌گرای امر مأمور گردید چه در آن وقت او را لازم بود و پادشاه را نیز که جمعی از افواج قاهره از ایل او و غیره که جریدۀ عقیدت و اخلاص آنها از لوث نفاق و شقاق بری باشد در حضور حضرت ایران پناهی بجهت خبرداری و حراست گذشته خود راهی می‌شد نهایت در آن زمان او و پادشاه هر دو از خوض این معنی غافل و عاطل گشته نقش این اندیشه در خاطرها صورت نیست بمضمون این بیت:

________________________________________

[۱]

  1. (۱) اویماق یعنی تیره و قبیله و تبار