پرش به محتوا

برگه:مجمع التواریخ میرزا محمدخلیل.pdf/۱۲۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

ایشان باین صوب بودند چنانچه نهایت آرزو و تمنای سلطنت و دارائی ایران از ایشان نموده بودند، او دست رد بر سینۀ مستدعیان زده در کمال محبت این کثرت عظیم را از چنان دشت بی‌آب و آذوقه سالما غانما گذرانیده جمیع کارخانجات را تسلیم شما نمود با وجود اینها ظهور ارادۀ شما باعث یأس جمیع سرداران و لشکریان گردیده نتیجه زوال دولت خواهد بود، هرگز این اراده صلاح دولت نیست.

بعد از شنیدن این نوع جواب شاه‌رخ شاه متبسم شده اظهار نموده که اینجانب را از این مذکور غرض امتحان تو بود معاذ اللّه چه معنی دارد شخصی را که من به مرتبۀ پدر خود می‌دانم و تقویت دولت خود را از ایشان می‌جویم در حق چنین کسی چنین ارادۀ نمایم این سخن را نزد کسی مذکور نخواهی کرد.

بعد از این گفتگوها بهبود خان را از خلوت مرخص نموده فردای آن شب در وقتی که جمیع امرا در نزد او حاضر بودند بهبود خان را طلبیده فرمود که بکرات و مرات اخبار آمدن اوزبکیه از سمت حیات شادمان [کذا] از طریق دریای آمویه بسمت خراسان بوقوع می‌رسد، چون مروچاق و اتک که محل اقامت تست بآن اماکن قریب است تو با قوم تاتار الوس خود روانۀ آن سمت شده در آنجا قراسوران باش بعنوان سخلاوچی باشی. در جواب عرض نمود که الوس من پنج هزار کس‌اند و در آن اضلاع صورت رسیدن مواجب و سیورسات باین جماعت از چه ممر و از کجا مقرر می‌فرمایند؟

از این جواب شاه‌رخ شاه متغیر شده حکم بقید بهبود خان نمود و بهبود خان مذکور را آورده در کشیک‌خانه نشانیدند.

از وقوع این سلوک جمیع سواران متغیر شده بعرض او رسانیدند که جد شما نادر شاه لشکری که به سمتی مقرر می‌فرمود اول تدبیر و تدارک وجه مواجب و غلات و سیورسات را معین و سرانجام نموده روانه می‌نمود، بمجرد عرض نمودن این مطلب که متن واقع بود بهبود خان را که سردار با نام و ننگ است محل اعتراض فرمودن و مقید نمودن بعید از مصلحت ملکی و دور از خانه‌زادپروری است. در جواب گفت که شماها همه نمک‌به‌حرام دودمان ما هستید، آن جماعت سؤال کردند که از ما مردم بجز نمک