پرش به محتوا

برگه:علویه‌خانم و ولنگاری.pdf/۷۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۷۸
ولنگاری

جونم برایتان بگوید: کرورها سال آمد و ملیانها سال رفت عده‌ای از آنها میترکیدند و عدهٔ دیگر فوراً جانشین آنها میشدند و باین طریق چندین نسل بین آنها عوض و دگش شد و آنها با جدیت خستگی‌ناپذیر طبق نقشهٔ پیش‌بینی‌شده بکمک قادر متعال سر راه خودشان تمدن‌پراکنی میکردند و بی‌دریغ عدل و داد و تمدن پخش مینمودند، به این معنی که هرچه مییافتند قلع و قمع میکردند و میچاپیدند و جنبندگان را باسارت میبردند و راهشان را توبره میکردند.

آشپزباشی‌ها، قاچاقچی‌ها، تاجرباشی‌ها، رمالها، سیاستمداران، اخلاق‌نویسان، دزدها، دلقکها، شاعرها، رقاصها، جن‌گیرها، دعانویسها و رؤسای قبیله هی می‌آمدند و میرفتند پی کارشان و دستهٔ دیگر جانشین آنها میشدند، بی آنکه تزلزلی در تصمیم تزلزل‌ناپذیر پیدا کردن نقطهٔ متقاطره نشیمنگاه آدم آنها رسوخ کند. ولی از عجایب این بود که در میان این تغییرات و تحولات فقط دو نفر مورخ که میان هریک از این قبایل پیدا شده بود با وجود کبر سن و چشم آبچکو و دست رعشه‌گرفته و پیزی گشاد باضافه صد و پنجاه کیلومتر ریش و سبیل سفید که به زمین میکشید و شش رج دندان صدسالگی که توی سقشان در آمده بود، پیوسته پیش‌آمدهای روزانه را روی پوست درخت یادداشت میکردند و ادامه بزندگی میدادند.

دست بر قضا، قبیلهٔ دست چپ که آمد از روی رودخانه رد بشود، ناگهان همهٔ اسناد تاریخی و صندوقهائی که این صفحات در آن بود در آب افتاد و رفت آنجا که عرب نی انداخت. اما از