برگه:علویه‌خانم و ولنگاری.pdf/۳۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۳۹
علویه‌خانم

خونش نیفته.

«– الاهم صل علا محمد و آل محمد!

«– هرکی یه صلوات بلند بفرسه، سرازیری قبر علی به فریادش برسه، حرومزاده‌ها صلوات نمیفرسن!

«– الاهم صل علا محمد و آل محمد!

«– حق تیغ اسلام رو بررا بکنه، حق نون گدایی کف دستت نذاره — لال از دنیا نری یه صلوات بلندتر!

«– الاهم صل علا محمد و آل محمد!

مردم از اطراف دور مجلس جمع میشدند آقاموچول صدایش را بلندتر کرد:

«– هرکی این مجلس رو نشکنه علی دلشو نشکنه. آخر ما هم مستحقیم، این دکون ماس، میباس نونمون از قبل شما برسه.»

همینطور که حرف میزد لای پرده را کمی باز کرد. روی پرده محمد بر فراز منبر ایستاده علی را سر دست گرفته بود و جمعیت انبوهی دورش جمع شده بودند.

بعد گفت: «– بسم‌الاهه رحمان رحیم، حمد و صمد و واجب‌التعظیم. — هرکی ووضو نداره رد بشه. باجی پاشو، اینکه میبینی، اینکه سیاحت میکنی، اینجا مجلس عید غدیر خمه. میدونی عید غدیر خم یعنی چه؛ بر مسلمین و مسلمات لازمه که ...»

در اینوقت زن سبیل‌داری که سی و پنج یا چهل‌ساله بود مثل مادر وهب، چادرنماز پشت‌گلی بسرش و دستش را به