برگه:سبک‌شناسی، جلد ۱.pdf/۶۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
– ۳۲ –

- ۳۲ - از طرف «داریوش» کنده شده است، و در زیر نبشته ها صورت داریوش است که پای خود را بر زبر مردمی که بر زمین بیشت در افتاده است نهاده و کمان در دست دارد و پیشروی او نه نفر از طاغیان بریسمان بسته با جامه های گوناگون دیده میشوند و بر بالای صفه پیکر «فروهر » نمودار است و پشت سر داد بوش دو تن از بزرگان ایستاده اند. داریوش درین جا دو کتیبه دارد یکی کتیبه بزرگت بخط میخی و بزبان فارسی قدیم و عیلامی و بابلی در دوهزار کلمه دیگر کتیبه کوچک بزبان فارسی و عیلامی در صدو پنجاه کلمه ، خلاصه این نوشته ها شرح فتوحات داریوش و فرونشاندن فتنه بردیای دروغین ( گو تامای مع) و داستان نه تن از طاغیان میباشد. این کتیبه مهمترین کتیبه های هخامنشی است و از روی این نوشته ها قسمت بزرگی از تاریخ هخامنشی روشن میگردد . . کتیبه تخت جمشیدا : در وادی مرودشت که رود«گور» از میانش جاریست ، در دامنه کوه رحمت پشت بمشرق وروی بمغرب بر کمر کوه چند کاخ و عمارت بزرگ بوده است، و شهری هم ـ که با غلب احتمالات - پارس نام داشته و پیش از شهر «ستخر» و بعد از شهر «پارس کرت» پایتخت «فارس» بوده است و یونانیان آنرا «پرس پولیس» خوانده اند . در پیرامون این عمارات وجود داشته است. پسرش که هر دو سکه زده اند دارای نامی میباشند که با این کلمه ترکیب شده است . بغ کرت یعنی خدا کرد مانند یزد کرد و بعدات یعنی خداداد مانند سینددات ـ ومیشردات ـ و نام شهر بغداد ازین جمله است و این واژه در نام آتشکده معروف داتور خور نه بغ » که یکی از سه آتشکده بزرگ ایران بوده و در کاریان پارس مقام داشته است یعنی آتش جلالت و فر“ یزدانی و نیز نام مؤدی همزمان هارون عباسی آذر فرن بغ بوده است . و بغ در سکه شاهنشاهان ساسانی نیز آمده است همین معنی و ای قدری نرودتر بمعنی خدایان دون اهورمزد آمده و در اواخر ساسانیان بغ تطور یافت و بمعنی مطلق بزرگی استعمال شد و حتی در یادگار دزریران - یکبار بمعنی «سر» استعمال شده آنجا که گوید : « مرویز نشیم نی یا به جز که بر اسپان و زنان نیژگان » یعنی مرغ نیز جای نشستن نیابد جز بر اسپان و سرهای نیزه سواران ، و در زبان سندی ( فن ) می گفتند و فع پور لقب پادشاه چین کلمه سندیست یعنی پسر خدا و بروسی هم «أبغ» بمعنی خدا بود . ۱ - در یکفر سنگی استخر قدیم و یازده فرسنگی شیراز .