برگه:در خدمت و خیانت روشنفکران (جلد دوم).pdf/۹۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

تأخیر‌ها وتردید‌های سیاست آمریکا و رفتار آن‌ها در سال ۱۹۵۰ بسیاری از ایرانیان را مأیوس کرد، نفوذی که امریکا در قضیۀ ملی شدن نفت بکار برد، تاحدی جبران مافات می‌کرد و عده‌ای از ایرانیان را‌امیدوار می‌کرد؛ اما در مقابل عده دیگری نیز نومید می‌شدند...

و از آن پس در ظرف ۱۲ سال ایرانیان کم کم‌امیدشان را نسبت به امریکا از دست دادند و اکثریت مردم ایران به نفوذ آمریکا بدبین شدند. بطوری که اکنون حتی آن اقلیت کوچکی که با سیاست امریکا کجدار و مریز می‌کنند، به خاطر حفظ مقام و موقعیت خود می‌کنند.

و اکنون سؤال: چرا در چنین مدت کوتاهی موقعیت امریکا در ایران از اوج محبت و حسن نیت افتاده و به دلزدگی و بی‌اعتمادی انجامیده است؟ اکنون در ۱۹۶۵ وضع آمریکا در ایران چنان است که نه تنها اکثریت مردم بلکه مخصوصاً همۀ میلیون ضد امریکایی شده‌اند. سعی‌ی کنیم دلایل این ضد امریکایی شدن را بیابیم.

در مرحله اول مقداری از این تغییر نظر ناشی از قدرت جهانی آمریکا است و هر کشوری که صاحب چنین قدرتی باشد طبعاً محسود دیگران واقع خواهد شد. مگر این که از چنین قدرتی جوری استفاده کرده شود که ترسی نینگیزد. اگر بخواهیم این فرض را درباره ایران صادق بدانیم باید متوجه این نکته هم باشیم که چون انگلیس در ایران موجی از نفرت برانگیخته بوده است و اکنون آمریکاست که جانشین انگلیس شده، باز طبعاً امریکا ارث همۀ آن کینه‌ها و بدنامی‌ها را می‌برد. و اکنون آمریکا چه باید بکند تا این میراث کینه و بدنامی را از دوش خود بردارد؟

قضیه از اینجا شروع می‌شود که در سال‌های ۵۳-۱۹۵۱ آمریکا مسؤول سقوط دکتر مصدق بود که خود قهرمان ملی ایران بشمار می‌رفت. و این طبعاً کینه می‌ انگیخت. درست است که ملی شدن نفت از نظر ایرانیان مسأله‌ای داخلی بود و به حق حاکمیت ایران مربوط بود اما از نظر اروپاییان و امریکا و بخصوص از نظر انگلیس‌ها این قضیه یك مسألۀ جهانی بود و ربط داشت به این ترس مسلط در آن روز‌ها که مبادا در ایران کودتایی بشود و ایران را به صورت یکی از اقمار کمونیسم بین‌المللی در آورد. بنا بر این بنظر می‌رسد که لازم بود به هر قیمتی که شده ـ حتی به قیمت از دست رفتن حق حاکمیت ملی ایران - از چنین امری جلوگیری بشود.