این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
سیاسی و محرومش کنند از تمام حقوق اجتماعی.»[۱] ملاحظه میکنید که روحانیت در چنین موضعی نه تنها یجوز و لایجوز گوینده به آداب طهارت و نجاست نیست بلکه متوجه مسائل اساسی زمانه است و حتی دعوی رهبری دارد و به جای تكفیر فلان روشنفکر اکنون به تکفیر فلان عامل استعمار پرداخته است. اگر به دقتی که در طرح مسأله و در جوابش شده است توجه کنیم چارهای نیست جز اینکه بگوییم روحانیت گرچه به صورت استثنائی اما به هر صورت دارد به آن بیداریی میرسد که حاصل تجربیات سیاسی از ۱۳۲۰ به این سمت است[۲]. درست است که عالم صاحب فتوا معمولاً در بند این مقولات نیست و بیشتر دچار عنعنات اخبار و سنت میماند و چنین نیست که همیشه بتواند به ملاك عقل و احتیاج زمانه عمل کند و صرف نظر از مثالهای استثنائی که آوردهام عادة بهمان یجوز ولا یجوزها مشغول است و همین نیز موجب به
- ↑ نقل شد از صفحات ۴۱ و ۴۲ رساله امر به معروف و نهی از منکر و دفاع، چاپ نجف سال (؟ ) قیمت (؟ ) و گرچه نام صاحب فتوا بر روی رساله نیست اما پیداست که از کیست چرا که در همین دو ساله چاپ شده.
- ↑ و این هم نتیجهاش «قتل ملك عابدی و متعاقب آن واقعه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و سپس ترور نخست وزیر دی) ۱۳۴۳ در برابر مجلس نشان داد که انقلاب سفید آنطورها هم که تصور میشد سفید سفید از آب در نیامد [... ] و راستی جای بسی تعجب و تأسف است که عناصر و عواملی که در هر اجتماعی باید حکم مسکن و دارو را داشته باشند در اجتماع ما كار محرك وسم را انجام میدهند. » (خواندنیها صفحه ۳ و ۴ شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۴۳) متوجه هستید که بنده خدا، نویسنده خواندنیها هم عین عوام الناس روشنفکر گمان کرده که اسلام هم همان مسیحیت است که افیون عوام الناس شناخته شده است!