منطق و تجربه را میبندد؛ با اینهمه محتوای فکری این تکلیف یعنی سرگذشت بشری را در دست گرفتن و به کمک عقل و منطق معضلات امور اجتماعی را حل کردن بخصوص که هم متن سنت و اخبار را و هم نص قرآن را در حوزه تشیع تفسیر میکنند. یعنی که چندان قشری و تعبدی عمل نمیکنند که مثلاً وهابیها یا مجموع اهل سنت در این باره توجه کنید به این یکی دو مسأله ظاهراً شرعی، که از یک رساله مذهبی چاپ اخیر عیناً نقل میکنم: «مسأله ۵- اگر در روابط تجارتی و امثال آن (با غیر مسلمین) خوف استیلای اجانب بر حوزۀ (مرکز) اسلام و بلاد مسلمین باشد چه استیلای سیاسی یا غیر سیاسی که باعث استعمار خودشان و بلادشان میباشد هر چند استعمار معنوی (یعنی استعمار فکری و مسلکی و نوع آنها) باشد واجب است بر همه مسلمین دوری کردن از آن روابط و آن روابط حرام است... » «مسأله۹- اگر بعضی از زمامداران دول اسلامی یا وکلای مجلسین (شورا و سنا) باعث نفوذ اجانب شدند در مملکت اسلامی - نفوذ سیاسی یا اقتصادی - به طوری که خوف و خطر داشت براساس اسلام یا بر استقلال مملکت، هر چند آن خطر آینده باشد، خائن خواهد بود و در هر پستی باشد از مقام خود معزول است. بر فرض اینکه به حق اشغال کرده باشد. وواجب است بر ملت مسلمان او را مجازات کنند هر چند با مبارزه منفی باشد مثل ترك معاشرت و ترك معامله و دوری کردن به هر راهی که ممکن است و واجب است کوشش کنند برای اخراجش از همه شؤون