برگه:در خدمت و خیانت روشنفکران (جلد دوم).pdf/۴۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

هدف می‌نگریستند. چنین تجدید نظر‌کننده‌ای به این طریق، هم راهنمای مذهبی بود و هم رهبر ملی ضد استعمار و هم نوآور بود در حوزه مسائل فرهنگی و هم مدرنیست بود. و به این دلیل تعجبی ندارد اگر میبینیم که او بیشتر به احساسات مردم خطاب می‌کند تا به تعقل ایشان بیشتر تحریک می‌کند تا متقاعد کردن.»[۱] و چنین است که ما عاقبت «شاهد روی گرداندن طبقه کارگر از اسلامیم چرا که فقها نتوانسته‌اند رفرم‌های لازم مذهبی را بر جهان کار تطبیق کنند. و به همین علت برگزیدگان نیز از اسلام روی گرداندند. چرا که سلفی‌ها[۲] به جای‌اندیشیدن درباره جریان‌های بزرگ فکری جهان معاصر به این قناعت کردند که مدام در توجیه اسلام سخن بگویند؛ و این چنین است که مثلاً وقتی سید جمال الدین افغانی درباره ماترئالیسم مطالعه می‌کند به قصد رد کردن آن است؛ و تازه او از ماترئالیسم داروینیسم را در نظر دارد.»[۳]

سومین پشتوانه آن موضع‌گیری روشنفکران عصر روشنایی در مقابل مسیحیت - که خود جوابگوی سؤال‌هایی نیز هست که در سطور پیش طرح شد - این بود که کلیسای کاتولیک رم و کلیسای ارتدکس قسطنطنیه (میراث) خوران دو امپراتوری روم غربی و شرقی) هنوز دعوی سلطنت دنیایی داشتند و دولت‌ها و حکومت‌های کوچک

  1. ترجمه شده از صفحه ۱۰۱ کتاب «شخصیت» در اسلام» به قلم محمد عزیز الحبیبی.
  2. «سلفی» عنوانی است برای دسته‌ای از روحانیان روشنفکر در مصر سید جمال الدین و محمد عبده و رشید رضا از‌ایشانند.
  3. ترجمه شد از همان صفحه و همان کتاب.