جدیدی رسیده است که لازمهاش حفظ وضع موجود و دفاع از عوارض و توابع آن است.[۱] آنهم در جایی که ملت با حکومت رابطه مستقیم ندارد در جایی که رابط قدرت حاکم و استعمارزده، ژاندارم و سرباز است که با حضور خود و با تماس مستقیم و دخالتهای روزمره و مکرر این وظیفه را انجام میدهد [...] این واسطه خوب میداند که اگر اطاعت کند برای آن نیست که مأمور است و معذور؛ بلکه برای آن است که خود نیز موافق است.[۲]
۳) روحانیان و روشنفکری اکنون نوبت رسیدگی به وضع روحانیان و تعیین نسبت روشنفکریایشان. است یا نسبت دوری و نزدیکیایشان از روشنفکری در این زمینه با توجه به آنچه پیش از این آمده اول بدیهیأت را بشمارم:
بدیهی اول اینکه روحانیت در حوزه تعبد عمل میکند. عین
نظامیان. و عین هر دسته از روشنفکران وارداتی یا غربزده که هر
کدام به تعبد نوع دیگری گرفتارند.
بدیهی دوم اینکه روحانیت مدافع سنت است. و ناچار مخالف با هر تکامل و تغییر و تجدید نظر است و به اعتبار همین بدیهی است که روحانیت را افیون عوام الناس خواندهاند اما به اعتبار اینکه لازمه حفظ سنت گذشته گرایی است میتوان دید که روحانیت حتی حافظ