برگه:در خدمت و خیانت روشنفکران (جلد دوم).pdf/۲۷۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

خطر را هم کمتر از‌ایشان احساس کرده روشنفکر ایرانی به قول صادق هدایت همچو کنده‌ای است که کنار اجاق مانده و سیاه شده نه به آتش زیر دیگ کمکی کرده و نه چوب سالم باقی مانده روشنفکر ایرانی این روز‌ها وضعی دارد درست شبیه به وضعیت ایل نشینان قشقایی که حکومت و دولت‌ایشان را در فقر و آوارگی خویش چنان ر‌ها کرده‌اند تا در درون پوسند یا سر بسپارند و از نعمات رفاهی که در این مرتع رشوه دیده از نفت روییده است، بهره‌ها ببرند. و آن وقت کارشان مدام توجیه کردن هر قدم و قلم و عمل حکومت‌ها باشد.

روشنفکر ایرانی اگر هنوز بخواهد به همان گز‌های غربی خود را و محیط بومی خود را بسنجد و بشناسد جز پذیرفتن آن عاقبت که «هاوزر» آورده، چاره‌ای ندارد اما به گمان من دیگر رسیده است هنگام آنکه روشنفکر ایرانی ببیند و دریابد که حساب او با روشنفکر غربی جدا است. چون اگر «هاوزر» چنین نوشت که دیدیم، به این علت هم هست که نوعی احساس غربت می‌کند. چرا که به همان نسبت که مرکز ثقل عالم وجود از اروپا که مهد روشنفکری بوده است نقل مکان کرده -از این طرف به روسیه و دنیای سوسیالیسم و از آن طرف به امریکا رفته- ناچار روشنفکر اروپایی نیز دیگر خود را مركز عالم خلقت فکری نمی‌بیند؛ اما گویا اکنون اوضاع کواکب به خبر‌های دیگری دلالت می‌کند و آن اینکه مرکز عالم وجود یک بار دیگر دارد نقل مکان می‌کند. یعنی از روسیه و آمریکا نیز دارد رخت می‌بندد و بساط خود را در چین می‌گسترد. در چنین وضعی است که‌امید‌های فراوان به آینده روشنفکری در ممالک شبیه ایران