و این و آن را آشنایید و لطف هم دارید گفتم به خودم که ما را حتماً هدایت خواهید کرد تا در این دیار غربت گم نشویم و در چاه حماقت و بوری نیفتیم. مخصوصاً با اخباری که از تهران میرسد و حاکی است بر قشقره و جنجال بین رجال میلیون امکان پریشانی و گم گشتی صددرصد زیاد شده.
میدانید البته که در این آلمان عدهای هستند با چندتایی از فرانسه و چند جای دیگر، برای خودشان به كمك كویا مهندس ملك، مدتی است که «جامعه هواداران سوسیالیسم» را ساختهاند و بیشک در این اقدام راهنمای از دمشان خلیل خان ملکی بوده است. ما هم در برخوردهایی که با اینها به سبب سازمانهای دانشجویی کردیم و به علت آشناییهای قبلی که داشتیم، متوجه شدیم که این جماعت را و جماعت پدری و جدیاش را باید بهتر بشناسیم تا اگر ممکن باشد با افرادش همکاری کنیم. چون با اصول عقایدشان تا اندازهای که همکاری را ممکن میسازد موافق بودهایم، مدتی در «هانوور» با هم صحبت کردیم و با فرانسه نشینان هم رابطهای ساختیم و کم کم قرار گذاشتیم که با هم رابطه نزدیکتری داشته باشیم.
تا اینکه انتخابات شد و سر و صدایش خوابید و بعد از آن برای «آریان» نامی -که ظاهراً رابط اصلی است در آلمان- با تهران بولتنهای داخلی حزب را فرستادند با اعلامیههایی که حاوی عقایدشان بود راجع به نهضت ملی شورای جبهه ملی و کمیته نیروهای نهضت ملی (و گویا همه اسم) و اخباری راجع به تمام این كلكها. آقای آریان هم طبعاً و از لحاظی هم به سبب اطمینانی که با «شاهد» پیدا کرده این کاغذها را برای ما فرستاد که بخوانیم و نظر بدهیم و زیر طوماری را هم که دلیل پیوستگی تأییدکنندگانش به جامعه سوسیالیستها و نهضت ملی» است امضا کنیم. و از شما چه پنهان من هنوز این اوراق را نشان دیگر بچهها ندادهام. چون میترسم با خواندن آنها تتمه علاقهای را هم که به نهضت ملی دارند از دست بدهند و یکباره کافر بشوند و در صف جهنمیها در آیند. در میان این اخبار چیزی که بیش از همه قابل تأسف است اختلافات شخصی بین سران نهضت ملی است و این اختلافات هیچ ربطی با اصول ندارد؛ و برخی از این رجال گویا که از بیخ بیاصولند؛ و این یکی هم هی شرأفتمندیشان را به رخ ما میکشد بگذریم از اینکه گاهگاه - البته هر وقت لازم بداند - بیشرأفتشان هم میخواند در این بولتنها گذشته از مطالبی که درباره آدمهایی از قبیل شاهپور بختیار و مهندس بازرگان و از این قبیل است، چیزهایی هم