برگه:در خدمت و خیانت روشنفکران (جلد دوم).pdf/۲۰۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

گهواره نیاموخته‌اند و چه ناکامی‌ها که از این راه بار آمده.

اجازه بدهید این قضیه سیاست علم است» را کمی بیشتر بشکافیم. به طور کلی که بنگریم، وقتی سیاست «علم» تلقی شد، یعنی که هر کس تا اصول و قواعد آن را در کلاس نخوانده باشد حق اظهار رأی درباره آن را. ندارد آن وقت چطور در یک دموکراسی از هر مرد عادی کوچه که کلاس هم ندیده می‌خواهند که رأی بدهد؟ یعنی که موافقت یا مخالفت او را با فلان امر سیاسی و اجتماعی ملاک عمل قرار دهند؟ ملاحظه می‌کنید که چنین حکمی فقط می‌تواند ابزار کاری باشد در دست یک حکومت استبدادی یا استعماری. تا مرد عادی را به صورتی فریبنده از دخالت در سیاست منع کنند و سیاست را به صورت معما درآورند و نوعی حرمت و تقدس به آن بدهند و آن را کار خواص و برگزیدگان جابزنند. این لنگی کلی چنین حکمی؛ اما در مورد: ملکی می‌دانیم که ملکی قرار بوده است در آلمان شیمیست بشود. یکی از علوم نسبه دقیق. اما نگذاشتند درسش را در آلمان تمام کند.[۱] علمش را نیمه کاره گذاشتند و برش گرداندند و گفتند که همان علم نیمه کاره را به کلاسهای مدارس درس بدهد. اولاً که آیا اجبار چنین بازگشتی که ملکی آن را نوعی بی‌عدالتی و غرض ورزی از سرپرست محصلان وقت در آلمان دیده دلیل اصلی پیوستن او نبوده است به جماعت پنجاه و سه نفر؟

و بعد هم که زندان است و بعد هم سال‌های شلوغ پس از شهریور

  1. مراجعه کنید به مدافعات ملکی در همین زندانی شدن اخیر. «اطلاعات» یا «کیهان» ۱۱-۱۲ تا آخر اسفند ۱۳۴۴.