آمده بود به سرکشی به پدر و مادر و برمی گشت.
میگفت: - ملکی را هم به زندان انداختند ما سرافراز شدیم.
پرسیدم: - چرا؟
گفت: - میدانید که تودهایها در آنجا چهاتهامها که به او نمیزنند!
و یعنی که حالا که ملکی افتاده به زندان پس معلوم میشود که به قول تودهایها جیره خوار دستگاه نیست و الخ... و حاصل این برداشت؟ اینکه حتی گوش آن جوان سوسیالیست طرفدار ملکی هم بیشتر بدهکار به حرف فلان منبع قدرت است که هنوز از ملکی دست بردار نیست.
یک نمونه دیگر: چند روز پس از ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ که آن تیراندازی در دانشگاه شد و شخص اول مملکت مجروح گشت، وسط صفحه اول «اطلاعات» اعلامیهای درآمد بترتیب به امضای ملکی و عابدی و من و انور خامهای و حسین ملک و دکتر اپریم. به این مضامین که ما از این سوء قصد خائنانه متأسفیم و الخ... خیلی ساده. اما شما بگویید به چه قصد؟ که همان شبانه جمع شدیم و تا فردا صبح مدیر «اطلاعات راگیر آوردیم و متن اعلان را دیدیم. درست یادم است که اپریم داشت دیوانه میشد و عابدی به لکنت افتاده بود و خامهای چه جوشی میزد. متن اعلام به قلم سبز بود و امضاها به رنگهای مختلف؛ اما به همان یک قلم. بر مدیر «اطلاعات» حرجی نبود؛ که گمان کرده بود هم خدمتی به دستگاه میکند و هم به ما. و