برگه:در خدمت و خیانت روشنفکران (جلد دوم).pdf/۱۸۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

دیگری حزب توده؛ این توجیه‌کنندگان وجود یکدیگر و به هر صورت در این تردید نیست که آن حزب گمان می‌کرد اگر «ملکی» چنان قدرت جوان و فعالی را با خود نبرده بود، اکنون و هر وقت دیگر حال و روزگار‌ایشان بهتر از این‌ها بود. از این گذشته اگر انشعابی‌ها نبودند - حتی به همان صورت پراکنده و با «ملکی» در رأسش - شاید رهبری جبهه ملی براحتی بازیچه تشکیلات‌ایشان می‌شد. این شاید‌ها و اگر‌ها چه درست چه نادرست، برای من این حقیقت دیگر مسلم است که انشعاب تنها راه بود برای حفظ عده‌ای از روشنفکران مملکت - و ناچیزترینشان من نویسنده - تا از شرکت در سرنوشت کوری که رهبران آن حزب برای خود و دیگران می‌ساختند در‌امان بمانند و آیا همین یک واقعیت کافی نیست که حزب توده خارج شده از دور و زبان و قلمش در خلق بی‌اثر مانده - تحمل همین مختصر عرض وجود هیچ انشعابی را نداشته باشد؟ به ابتذال رفتار هر خاله زنکی که هوویی سرش آمده باشد؟ که کین توزی و شایعه‌سازی آن حزب مدام هر یک از ما را دنبال کرده است اما در این قضیه کسانی بودند که دچار احساس ماخولیا‌آمیز «تعاقب مدام» دست از همه چیز شستند و کناره نشستند یا از میدان گریختند و خدا عالم است در کدام گوشه عالم سر به نیست شدند. و برخی دیگر ککشان هم نگزید و پیه همه چیز را به تن مالیدند و کتک خورشان را قوی کردند. و من معتقدم که به همان اندازه که انشعاب بجا بود انصراف دو ماه پس از آن نابجا بود و غلط[۱] . خود من از مجلسی که طرح

  1. اعلامیه انصراف از تأسیس حزب سوسیالیست توده ایران» که مجمعه