برگه:در خدمت و خیانت روشنفکران (جلد دوم).pdf/۱۸۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

دکتر خنجی برای وثوقی دوخت و دیگران به سکوت رضایت دادند (اوایل ۱۳۳۲)[۱]؛ و سپس در تجدید حیات جامعه سوسیالیستها و مجله «علم و زندگی» (از ۱۳۳۶ تا ۱۳۳۹) که با توقیف ابدی مجله در این سال آخر تمام شد و دست آخر در قضیه گرفتاری اخیر «ملکی» و یا رانش و محاکمه شان رفت و آمد دیگر انشعابیها با «ملکی» گاهی از مال من هم موسمی تر بوده است و آیا یکی به همین دلیل نبود که انشعاب موفق نشد؟ دلایل دیگر یکی این بود که روزنامه ارگان نداشتیم؛ دیگر اینکه حرفمان را صریح نزدیم. یعنی که درد را و علت را احساس کرده بودیم اما هنوز اسم گذاری نمی توانستیم کرد. دیگر اینکه تمام وزنه تبلیغاتی روسیه شوروی و حتی رادیو مسکو پشت حزب توده ایستاد به هر صورت ما به عنوان حزب سوسیالیست توده ایران از حزب توده انشعاب کردیم و به همین دلایل که برشمردم دو ماه بیشتر دوام نیاوردیم. شاید هنوز سیستم حزبی رایج نشده بود؟ شاید چون یک قدرت خارجی پشت ما نبود برای آن مردعامی یا روشنفکری که نشانش ،دادم جذبه ای نداشتیم؟ به هر صورت از آن زمان به بعد اکنون بیست سال است که «ملکی در هر قدمی که برداشته است بایست یک طرف توجهش به استعمار می بوده و طرف دیگرش به حزب توده و باید در دو جبهه میجنگیده و این همه باعث همه این شایعه سازیها که دیدیم بزرگترین دشمن «ملکی» در تمام این مدت یکی جناح ارتجاعی حاکم بوده است آخرینش رشیدیان که حتی در زمان گرفتاری و محاکمۀ «ملکی از تحریک خودداری نکرد و

  1. مراجعه کنید به ضمیمه ۳ این مقاله