گفت:
-بهتر نیست خودت را عذاب ندهی؟ آخر چه فایده از حضور در این جلسات؟ آخر چه کاری از دست من و تو ساخته است؟
اینکه به او چه جواب دادم مهم نیست. مهم این است که روشنفکر مملکت گمان کرده است که اگر او قضایا» را ندید، «قضایا» اصلاً نیست. عین همان کبک و سرش در برف بیخبری؛ چون دست کم وجدان که آرام میماند و غافل از اینکه قضایا» بیرون از حوزه ترس و آرامش روشنفکران همچنان است که بود. یا همچنان بود که هست و من مدام همین را میخواهم شهادت داد. کار عبثی است نیست؟
همین جا فوراً بیاورم که تا آخر آن محاکمه نه ما فهمیدیم و نه دادرسان و نه حتی خوانندگان متن دست برده مدافعات ملکی (که از ۱۱ - ۱۲ اسفند ۴۴ تا اواخرش در دو قلوهای عصر درآمد) که چرا و به چه جرمی حضرات را محاکمه میکردند؟ به جرم اعتقاد به سوسیالیسم؟ که حکومت این همه ازش دم میزند؟ و یا چه جرم دیگری که اطلاق دهان پرکن قیام بر علیه حکومت را به آن چسبانده بودند؟ اما خود ما به طور خصوصی میدانستیم که آن محاکمه صرفاً به خاطر خفه کردن «جبهه ملی سوم» بود در نطفهاش که ملکی و جامعه سوسیالیستها محرك اصلی انعقادش بودند. و اعلامیه وجودیاش با شرکت تمام احزاب وابسته به نهضت ملی در تیر ماه ١٣۴۴ مخفیانه منتشر شد و به همراهش نامهای سرگشاده به اوتانت، درباره غصب حقوق مردم و هتک آزادیهای سیاسی و