علاوه بر اینکه موجب نوعی نفاق مخفی شدهایم میان ترك وفارس که به کوچکترین زمینه مناسب از نو همچو دموکرات فرقه سی سر برخواهد داشت. و صرف نظر از متلک گوییهای خفتآور دو جانبهای که در این میانه رایج است - و نمونههایش به قلمرو ادبیات و تاریخنویسی هم سرایت کرده است[۱] - وضع جوری شده است که به جای ایجاد نوعی وحدت ملی نوعی نقار ملی جانشین گشته که حکومتهای ما برای استقرار نظم خالی از عدالت خود به آن چه تکیهها که نمی. کنند تنها با توجه به همان یک واقعیت که دستور عمل حکومتها، است در اعزام کارمند و سرباز فارس به نواحی ترک نشین و کارمند و سرباز ترک به نواحی فارس نشین با این نتیجه تأثرآور طرفیم که در سراسر مملکت چه کارمند و چه سرباز و ژاندارم یعنی آخرین حلقههای ارتباط حکومت و مردم - با مردم محلی بیگانهاند و رفتارشان نوعی رفتار استعماری است که نه براساس تفاهم دوجانبه بلکه براساس ترس و بیگانگی مستقر شده است. من حتم دارم که در تمام درگیریهای خیابانی و بیابانی این چهل ساله اخیر در هیچ ماجرایی هیچ سرباز محلی به روی اهل شهر و ولایت خود اسلحه. نکشیده بلکه این سرباز ترک بوده است که در تهران یا سرباز فارس بوده است که در آذربایجان رو به مردم شلیک میکرده که عصبانی نسبت به تمام بیاحترامیهای ناشی از شنیدن آن متلکها که سابقه ذهنی میدهند، حالا فرصت
- ↑ اشاره میکنم به معارضهٔ مهندس ناطق باعبدالله مستوفی نویسنده تاریخ قاجار مراجعه کنید به مجله «یغما شمارههای شهریور، مهر، آذر و دی ۰۱۳۴۴