ناشی از اختلاف زبانهای مادریایشان است؛ و سرکوفتگیهایی که به علت اخراج زبانهای مادری غیر فارسی از حوزه فرهنگ برای اهل آن زبانها ایجاد کرده.
غرضم از این مقدمه چینیها این بود که نمیخواستم به خاطر این اختلاف زبان مادری به خود اجازه بدهم که چنانکه شاید و باید روشنفکر فارسی زبان بگویم و ناچار با توجه به اینکه ایرانی ملتی است چند زبانه -ونه یک زبانه- این تعبیر غیر دقیق و بورژوا که روشنفکر ایرانی است، قناعت کنیم.
اکنون بپردازم به جواب اولین سؤالی که در آغاز این فصل طرح شد. به اینکه روشنفکر به طور کلی کجای کار دنیا است؟ یعنی در دنیا چه وضعی دارد؟ آنچه در این باب مربوط میشود به روشنفکر در حوزه دموکراسیهای به اصطلاح غربی (اروپایی و آمریکایی) که چه بخواهد چه نخواهد بر محمل استعمار میراند و گرچه وجدان نا آرام تمدن غرب هم باشد باز از معامله استعمار بهره میبرد؛ در صفحات پیش اشاراتی کرده.ام درباره چین نیز بحثی در یکی از ضمائم این دفتر آمده است از هند و جنوب شرقی آسیا نیز خبری نداریم جز آنچه ویت نام و ویت کنگ را برای ما بدل کرده است به اسمهایی برای نفس کامل مبارزه ضد استعماری. درباره امریکای لاتین هم زیاد خبری در دست ما نیست و آنچه فعلا مورد علاقه این دفتر است رسیدگی به وضع روشنفکری است در حوزه ممالک همجوار و اسلامی که خود حوزههای دیگر استعماری یا غیر استعماریاند، و سپس به وضع روشنفکران در حوزه دموکراسی های