است. اما میتوان بدرستی گفت که سالهای او شمرده شده است. یك عصیان یا یك تصادم برای واژگون کردن این حکومت اجتناب ناپذیر است یا حادثهای خارجی با گلولهای که بهتر از مورد منصور هدفگیری شده باشد با فراهم آمدن مخالفتهای داخلی چنین هم خواهد شد و سیاست دور مدت امریکا باید اینها را در نظر بگیرد. منظور این نیست که آمریکا به این کشور کمک نکند... در ایران شکاف میان دولت شاه و مردم عمیقتر می. شود سیاست امریکا در ایران و این وضع دیکتاتوری با موقعیت جغرافیایی ایران امکانی برای ایجاد یك ویتنام دوم میسازد. مسأله این است که کشورهایی از نوع ایران به نمونه حکومتهای او توریتر شوروی متمایل خواهند شد یا نمونههای رشد غربی را انتخاب خواهند کرد؟ در جواب به همین سؤال باید گفت که ایرانیان میبینند که آمریکا به خلاف ادعای خود آزادی را محدود و محکوم میکند.
سیاست آمریکا پیش از اینکه کار از کار بگذرد باید در ایران از نو بر آورد شود. میگویند نفوذ آمریکا در اوضاع کنونی ایران کم است و به فرض هم که آمریکا بخواهد وضع را عوض کند کمتر موفقیت خواهد داشت ولی برعکس و بخصوص تا حدودی که به شاه مربوط است قدرت و قابلیت مانور امریکا در ایران زیاد است گرچه قاطع نباشد. اگر امریکا رفتاری را که با «دیم» و یا «دی» کرد با شاه بکند، سر نوشت او در مدت کمی عوض خواهد شد. شاه خود این را میداند و اگر هم نداند بزودی خواهد دانست و این تهدید هم که ممکن است شاه به شوروی رو بیاورد، یك بلوف تو خالی بیشتر نیست شاه این را هم میداند و اگر نداند باز بزودی خواهد دانست اما باید اضافه کنم که چنین سیاستی نه صحیح است و نه ضروری زیرا ممکن است به هرج و مرج منجر بشود و دیگر نتوان اوضاع را کنترل کرد و زیر نظارت گرفت. برداشتن فوری فشار از چنین رژیم پلیسی، ممکن است منجر به انفجاری مضر گردد. همین است که امریکا پشتیبانی خود را از شاه یك دفعه سلب نمیکند. بنابراین طرد شاه یا لغو کردن اصول سلطنت به سود ملت ایران نیست کم کردن قدرت شاه و نفوذ او - حتى در حدود قانون اساسی-است که جداً وضرورة باید عملی شود و این عمل در یك دید دراز مدت نه تنها به سود ملت است، حتی به سود خود شاه هم هست اوضاع حاضر بقدری