پرش به محتوا

برگه:خودآگاهی و استحمار.pdf/۵۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

ازین غنیمت ندارد آنها هم رفتند و تحقیق کردند ، " بعد " تبرئه اش کردند!

خوب ، معلوم است که به این مردم نمی شود حکومت کرد. پس باید آنها را دیپلیتزه کرد ، یعنی آن آگاهی سیاسی ای که افلاطون میگوید ، آن " خودآگاهی اجتماعی" ، آن آگاهی پیامبرانه و روشنفکرانه ای که من میگویم ، باید از بین برود. از بین که رفت ، دیگر مهم نیست که عالم بشوند یا فیلسوف، مهم نیست که نصفشان بو علی سینا بشوند و نصف دیگرشان حلاج فرقی نمیکند، در هر صورت، میشوند نوکر خلیفه ، مگر خود ابو علی سینا چیه؟ آدمی که در جوانی ، آن نبوغ عظیم را دارد ، که دنیا را خیره میکند بصورت" قلم خودنویس "آقای خاقان در می آید! معلوم است که اگر شعوری نداشت بهتر بود! وقتی که هدف نباشد اینطوری میشود. تکنیسین ، علمش، وضعش ، چه میسازد . و بزرگترین هنرمندان، دانشمندان و بزرگترین صنعتکاران و زیبایی شناسانش چی؟ میبینیم که " عالی قاپو"درست میکنند ، و در بغداد، دارالخلافه هزار و یکشب درست میکنند ! با این وضع ، بی تردید اگر هنر نداشتیم بهتر بود! چه فایده ازین " هنر " وازين " دانش و علم " ؟ هیچ مسیر عوض شده مردم را از این حساسیت نسبت به آگاهی اجتماعی دور کرده اند!

زمان بنی عباس میرسد ... در شب عروسی عباسه با

۵۰